دوماهه اسباب كشي كرديم اومديم خونه ي جديد اصلا نيومدن سر بزنن همه ي دوستان و آشنايان اومدن حتي خيليا كادو آوردن اما اينا اصلا پيداشون نشد اونوقت ديشب رفتيم خونشون بعد از يكهفته اصلابچم و تحويل نگرفتن.بچه ي من و خواهر شوهرم همسن همن دوسالشونه.بچه اون و خيلي دوس دارن و همش باهاش بازي ميكنن بچه ي من بيچاره هيچ منم ديشب ايقد عصبي بودم و حرص خوردم به شوهرم گفتم پاشو بريم بعدم باهاش كلي دعوام شد كه ديگه نميام اونجا.اصلا انگار نميفهمه بهش ميگم به ما سر نميزنن حالا هم رفتيم محل ما نذاشتن ميگه نه تو حساسي!!منم بدجور باهاش دعوام شد من همه رو ديدم بچه ي داداش بيشتر دوست دارن اينا برعكسن اينقد هم پسرم عمه هاش و دوست داره و هميشه گريه ميكنه كه برم پيش همه در صورتي كه اصلا محلش نميذارن خدا ازشون نگذره از ديشب قلبم درد ميكنه
یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
محل نده چرا بارشوهرت دعوا میکنی اون بدبخت چه گناهی کرده . شاید منتظرن دعوت کنی ولیمه بدی برا خونه جدیدت ما که رسم داریم نزدیکان رو که میدونیم کادو میدن ولیمه میدیم
دوستش دارم .خییییییییییییییلی . الهی دست به خاکستر بزنه طلا بشه.
خيلي حسودن ولي آخه چرا.من هيچوقت براشون بد نخواستم اومدن تولد پسرم ميگن ميخواد به رخ بكشه!!من فقط ميخواستم به پسرم خوش بگذره و تلاش كردم تولدش خوشحال باشه ولي نميدونم اينا چشونه اينقد ذاتشون كجه نميگم من خوش ذاتم ولي وقتي ميان خونمون اينقد ازشون پديرايي ميكنم و خوشرو هستم ولي دلشون نميخواد بيان
عاقامنم میخوایم بریم سر خونمون با پدرم اینا زندگی میکردیم دوسال بعد دیگ گقتیم بریم خونه خودمون جدا و این خرفا پدرشوهر مادر شوهرم دعوا ک ماکمک نمیکنیم و نداریم و کلی حرف و حدیث تا صحبت جشن شد چون هیچ جشنی نگرفتن مناسبتا هیچ هدیه ای نخریدن همش بی احترامی گفتیم جشن میگیریم ماکه پول نداریم کوچیک درحد لباس و عکس مادرشوهرم برگشته میگه دخترم لباس عروس خریده برا خودش دوتا عروسی گرفت بیا لباس اونو بپوش بنظرتون من بدبخت بیچاره چکار کنم چی بگم چطور جواب بدم خب هر دختری ارزوی لباس عروس و داره اونم سلیقه خودش
همشون همینطورن،منم خونه خریدم خواهرشوهرم دوماه بود که زایمان کرده بود گفت من با بچه جایی نمیرم هفته ی بعدش با مادرشوهرم یه هفته رفتن شمال در صورتی که من تو اسباب کشی رفته بودم کمکش،تازه وقتی نامزد بودم مادرشوهرم به جاریش که واسه پسرش دنبال زن بود گفت حالا عجله نکن واسه عروس گرفتن داماد یه چیز دیگس تازه بچه دارم که بشن نوه ی دختری یه چیزه دیگس. حالا دختر خودش یه پسر داره یه دختر من حامله بودم میگفت من هم نوه ی دختر دارم هم پسر ،الان یک ماهه زاییدم وقتی خونم باشم نمیان دیدن من که میام خونه مامانم هی میگه دلم تنگ شده بیارش اینجا چقدر میری خونه مامانت
اگر از دیده ی کوته نظران افتادیم نیست غم صحبت صاحب نظری ما را بس
محل نده چرا بارشوهرت دعوا میکنی اون بدبخت چه گناهی کرده . شاید منتظرن دعوت کنی ولیمه بدی برا خونه جد ...
باهاش دعوا ميكنم چون خيلي براشون ارزش قائله نميبينه بي احترامي هاشون شايدم نميخواد ببينه خيلي در عذابم از رفتاراش حتي جلوش به من بي احترامي هم كنن خودش و ميزنه اون راه كه من متوجه نشدم اصلا زبون نداره ازم دفاع كنه