پاشدم کیک درست کردم خونه روتمیز کردم به خودم رسیدم تا شوهرم اومد دخترم تب کردشدید بردیم بیمارستان سرم وآمپول زد واسش گفت اگه تب داشت فرداباید بستری بشه ساعت 8ونیم اومدیم خونه مامانم اینا کادوآوردن واسمون به شوهرم گفتم رب نداریم رفت رب خرید گفت رب تک 15تومن بوده ماهم دستمون خالیه یه رب معمولی خریده بود اومد با چاقو بازش کنه هی دخترم گریه میکرد حواسش پرت شد درستش ورق شد من فقط چشممو گرفتم نزدیک بود بمیرم فقط خون میاومدزنگ زدم بابام گفتم باند دارید سریع بابام خودشو رسون اومد گفت چرا اینطور شده گفتم خواسته رب باز کنه گفت خب از ربا که درشون راحت باززمیشه میخریدید گفتم از کجاآوردیم اونا15تومنن الان بردش تامین اجتماعی دعاکنید بریدگیش عمیق نباشه اینم از امشب ما هنوزم شام نخوردیم اصلا ننشستیم چه شبی شد