😒من مادرشوهرم خیلی دختر دوسته آن بار بهش گفتم من عمم عروسش دختر اورده کلی بینشون بحث شده چرا دختر همش میاره ما میخواهیم نسلمون ادامه داشته باشه نمی دونم چرا حس میکنم بهتر شده با شوهرم از اون ب بعد خوب بودا ولی باز بهتر شده😒
سیاست خاصی نداره همه کارها دختر بزرگش میکنه به ماها میرسه مریضه.ما دیگه عادت کردیم به سیاست رفتاریش😋تازه زبونش هم تنده وبرنده 😂فک میکنم مامان خودم گفته زیاد جدی نمیگیرم ولی برای کار چون کمکم نمیکنه منم خونش زیاد دست به چیزی نمیزنم البته در کل نباید توقع کنم از پیر زن ولی اگه سنش بالا ومریضه کمک دختر بزرگش هم نره
مادرشوهر من خیلی هوای دختراشو داره و اینو یجورایی تو مغز پسراشم فرو کرده که ناخودآگاه هوای خواهراشون خیلی دارن بخصوص شوهرمن و داداش بزرگترش
اگه به مادر شوهر من بود الان هیچ کدوم از بچه هاش باهم حرف نمیزدن اینقد که حرف اینو و اون پیش همدیگه میگه اما خواهر برادرا اینقدر باهم متحدن که تا مامانه میاد مثلا بدی یکیشون بگه در جا درمیان به مامانشون و طرف خواهر برادر میگیرن همینه همیشه جمعن کنار هم
مادر شوهر من میونشونو بهم میزنه بیشتر
مادرشوهرمن خیلی مهربون خیلی هوامو داره امروز روزه بودم برام اش پخته سبزی داده خرما داده بهم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
