درد دلام طولانيه
اميدوارم حوصله خوندنشو داشته باشين
شوهر من مهندس معماريه تو رشته خودش مشغول به كاره در كنارش از سه سال پيش يه كارگاه نونوايي هم داره كه ده تا زن داخلش مشغول به كار هستن ، من به شوهرم بيشتر از چشمام اعتماد دارم
اصلا و ابداً كوچكترين نظري به هيچ زني نداره ، از جانب شوهرم صد در صد مطمئنم (ميتونم بگم اصلا شايد نگاه هم تو چهره هيچكدومشون نكرده كه بدونه چه شكلي ان) ولي
يكي از اين زنا متولد ٥٧ هست اما زود ازدواج كرده هم عروس داره هم داماد
اين زن كارش از همه سنگينتره و شايد شبا ساعت ٣ و ٤ ميره داخل كارگاه (شايد زودتر) و زودتر از بقيه كار رو شروع ميكنه
شوهرش ١٠،١٥ سال از خودش بزرگتره و خوب زياد به ظاهرش نميرسه و ... فكر كنم علاقه زيادي بهش نداره
متاسفانه از همون جلسه اول و دومي كه ديدمش حس خوبي بهم نداد و بقيه خانما هم ميدونن چشمش دنبال شوهر منه
از بار اولي كه منو ديد فهميدم حسادت ميكنه بمن و از من خوشش نمياد
بارها شنيدم پست سرم حرف ميزنه
خيلي بهش تذكر دادم كه دنبال خراب كردن زندگي من نباش حتي شده به خاطرش بارها بحث بين من و شوهرم كه حتي ميدونم بي تقصيره پيش بياد
كلاً اعصاب براي من نذاشته
شوهر من خيلي كم سر ميزنه به كارگاه بيشتر اداره كاراش بصورت تلفني با همين خانمه (چون مسئوليت اصلي اداره كارگاه با اين خانمه)
اينم بگم اگه بيرونش كنيم مسئوليتا همه رو دوش شوهرم ميفته
كم كسي هم هست كه اين كارو قبول كنه از خواب و زندگيش بزنه براي كار...حتي شده ٢شب رفته تو كارگاه و كار رو شروع كرده
ولي من خيلي نسبت به اين زن حساس شدم
شما بوديد باهاش چطوري رفتار ميكرديد؟؟؟