پدرم از یه سنی دیگه خجالت می کشید که مارو مثل قبل بغل کنه یا بازی های جسمی و.... این باعث شد که همیشه یا دیوار خیلی بلند با پدرم داشته باشم . محبت کلامی داشتنا خیلی هم مهربون هستن اما نتونستیم نزدیک باشیم و رفیق.
از پدرم احترام رو یاد گرفتم. اینکه سریع تصمیم نگیرم. مهمترینش با پنبه سر بریدن😉😉😉😉
شاید حیا و مباحث اسلامیاین کارو تایید کنن. اما من اگر دختردار شم به همسر میگم که همیشه نزدیکش باش. همیشه درآعوشش بگیر. دوستش باش.
و جلو پسرم هم همسرم رو درآغوش میگیرم. میبوسم. تازه گاهی ترتیب داره. اول پسرم بعد شوهرم. و این ترتیب صبح هم هست همه باید صبح و شب قبل و بعد از خواب همدیگه رو ببوسن و بغل کنن.