ما و دوست شوهرم که همسایه شونه با فاصله یک شب عروسی گرفتیم.
ما یک شب جلوتر از اونا عروسی کردیم.
دوسه روز بعد عروسی یهو از جلو خونه شون رد میشدیم شوهرم زد به سرش گفت بریم یه سری بهشون بزنیم.
پاشدیم رفتیم یکم نشستیم و تبریک گفتیمو پاشدیم.
دختره جهزییه صدمیلیونی اوورده بود.خونه ای هم که ساخته بود پسره خیلی بزرگ و دوبلکس بود.یه پله ی مارپیچی وسط خونه میخورد به طبقه بالا که اتاق خوابشون بود خلاصه نمیدونم چشمشون کردیم یا به قول شما چله مون افتاد بهشون.از اونجا که اومدیم بیرون سه روز بعد فهمیدیم زن دوست شوهرم قهر کرده رفته.بخدا یک هفته هم زندگی نکردن.
تا الان که هفت سال میشه.حتی جهازشم نبرد.یک سال بعد اومد جهازشو جمع کرد برد.تا همین الانم نه طلاق گرفتن نه برگشت😨