و اجازه دادم ک ی قرار بذارن ک من ببینمش و باهاش حرف بزنم و حرفاشد گوش کنم(خونواده هامون در اطلاع رابطمون بودن)
خیلی گریه کرد التماس و التماس و التماس...ک اشتباه کردم
همه زندگی من تویی من آیندمو ب حز تو نمیتونم با کسی تصور کنم و خواهش میکرد همش...میگف درست میشم
خیلی اذیتت کردم جبران میکنم همشو...
گفتم باید فکر کنم ...بعد جواب بدم