2777
2789

البتهما دوست نبودیم

شوهرم 2سال دورادور عاشقم بود منم اصلا ندیده بودمش

اومدن خواستگاری بعد ازینکه رفتیم باهم حرف زدیم منم عاشقش شدم

بعد خانوادش مراسم خرج برونمونو سر جشن و این مسائل به هم زدن

منم که عاشق شده بودم بعده مشورت با مامانم شمارشو پیدا کردم و بهش زنگیدم و یکماه باهم در تماس بودیم تا شرایطو اماده کرد و دوباره اومد خواستگاریم

الان 4ساله باهمیم

هرروز عشقمون بیشتر میشه

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نه متاسفانه قبل ازدواج من زن شدم و پسره رو مجبور کردم باهام ازدواج کنه. الانم هیچ احساسی نسبت به هم ...

زن شدم  پسره رو😳😳😳😒😒😒

هر چیزی که به قیمت از دست دادن آرامش توتموم بشه،زیادی گرونه!!!رهاش کن...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792