2777
2789
عنوان

مهمونای بی ملاحظم مهمونیو ب گند کشیدن....

| مشاهده متن کامل بحث + 1051 بازدید | 45 پست
شما لوس تشریف دارید وای شوخی کردما نزنین😆😀😀😀

نه بخدا من خیلی اهل تمیز کاری هستم ولی وقتی مامانمو میبینم شب از پا درد کمر درد خواب نداره.

میبینم ی پارچ اب میخواد بلند کنه دستش چجوری میشه. ناراحت میشم.

از اون همه زحمتی که کشید.تو خونه.

فرش دستباف میشست ازین پشمی ها 

میدونید وقتی بش اب میخوره چحوری میشه.

تمام بدنش رو بخاطر در و دیوار و قابلمه و فرش و مبل زندگی نابود کرد

فوق لیسانس مشاور و روانشناس  ۱۵ سال سابقه تدریس و مشاوره فارغ التحصیل دانشگاه شهید بهشتی❤😊

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نه بخدا من خیلی اهل تمیز کاری هستم ولی وقتی مامانمو میبینم شب از پا درد کمر درد خواب نداره. میبینم ...

عزیزم واقعا مشاور ی

یه صلوات میفرستین واسه سلامتی نینیم 😘خدای خوبم مواظب تودلیم باش۱۴۰۰/۵/۱۲فهمیدم خدایه فرشته گزاشته تودلم،دامن همه منتظراسبز

وووواااااااااااای واقعا ببخشید ارسال نظر  نمیشد چن بار ری استارت کردم . بعد نمیدونم کجا باید قبلش تایپ و ذخیره کنم اینم ببخشید و اینکه لطفا هی نگید بچکونو........ سعی میکنم سریع تایپ کنم آخرشم جواب میدم، اگرم دوباره قطع شد پیشاپیش عذرخواهی فراوان

بعد اینک خلاصه کلی کارو خستگیو....  غذارو از بیرون سفارش دادیم  چیزی حدود 300 هزینه برداشت واسه تدارک 30 نفر. خودمم سوپ و  چند نوع دسر و  چند نوع ژله و سالاد درست کردم.  خانواده عمومم بودن  ک اولین بارشون بود تو جمع خونوادگی ما و خونه ما میومدن. و خیییلی رودروایسی دارم باهاشون پسرش قبلا خواستگارم بوده و....

اول عموم اینا با خواهرامو بابایینام  ، مامانم فوت کردن، با خانوم و بچه دوساله پدرم اومدن. داداشمینا خونه رو پیدا نمیکردن حدود نیم ساعت کشید تا ادرسو پیدا کردن هی تلفنی میپرسیدن.  بالاخره داداشمو دختراشو داماداشم اومدن.  خونمون تو کوچه تکه  هنوز و کوچمون ایفالت نیس. رنداداشم تا اومد گفت راننده اژانیه کلی ب کوچتون ک  مث رویتاسخندیده  و مسخره کرده. دید گند زده بلند شده ب زور اسفند دود میکنه واسه خونه   خیلی ناراحت شدم از حرفش ....

دخترای داداشم  و پسرش همه اخمو اومدن نشستن بعد ی پذیدایی مختصر  شام اومدو سفره رو چیدیم.  یکی از دامادامون کلا اداس  همیشه عادتشه همیشه ب زور میکنه غذارو میکنه تو حلق بچش ک 4 سالشه.  سر سفره اندازه دو تا بشقابو بزور جا کرد تو بسقاب پسرش بعدم هی اصرار ک بخور . زفلی وسطای سفره یهو همرو آورد بالا حالا همه داریم غذا میخوریم. وای فقط خونواده عموووووم  مردم از خجالت

هیچی دیگه سعره رو جمع کردیم تو آشپز خونه مشغول جمو جور کرون بودیم هیچ وقت نمیذارم مهمون ظرف بشوره فقط ظرفا رو خالی میکردیم.ک یهو  بچه بابام اومد زد یکی از ظرفای  پیرکس سالاد افتاد شدهزار تیکه تو آسپز خونه ب اون شلوغی با هزار بد بختی تمیزشون کردم  و شیشه هارم  جمع کردم . مامانشم اصلت عین خیالش نبود بچشو بردم گذاستم بغلش حتتتتتتتی ی عذرخواهی کوچیکم نرکرد چ برسه ب اینک بخواد تمیزشون کنه....

واااااای من بدون اینک نگا کنم دارم تایپ میکنم بچه ها اگه نیستین  دیگه نگم ادامشو خب

بگو هستیم

فوق لیسانس مشاور و روانشناس  ۱۵ سال سابقه تدریس و مشاوره فارغ التحصیل دانشگاه شهید بهشتی❤😊
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز