مادرشوهرم واقعا رو اعصابمه خیلی اذیت میکنه
شوهرم با بابام اینا قهره اینم از خداشه میدونه من تو تهران تنهام میخواد منو بچزونه
مثلا مهمونی میگیره به شوهرم زنگ میزنه دعوت میکنه بعد میرم میبینم با دختراش رفته بازار
امروز میخواستم برم خونه بابام کرج
مادرشوهرمم میدونست زنگ زده به شوهرم شام دعوتمون کرده شوهرمم نذاشت من برم خونه بابام حالا میبینم ول کرده با دختراش رفته بازار
من الان برم اونجا چی بهش بگم که بفهمه ناراحتم