يك ماه پيش به خاطر بدهى خونمون به بانك خيلى اعصاب و روان من و شوهرم داغون بود
حدود ٤٠ ميليون بدهى داشتيم و جيب خالى
من كه خودم افسرده و داغون بودم
همون موقع بابام زمينى داشت فروخت
اصلا اصلا در حد يك تعارف هم به من و شوهرم نزدن
در صورتى كه با اون پول رفتن سفر خارجه دوهفته با داداشام
همش هم تعريف رستوران و اينا رو برا من كردن
اون پول رو برادرشوهر و پدرشوهرم دادن با قرض و اينا بالاخره پرداخت شد