من وشوهرم هموخیلی دوس داریم،باکلی زحمت بهم رسیدیم،ولی از وقتی ازدواج کردیم دعواهای الکی مون بشدت بزرگ میشن و یه هفته حتی سردی میندازه بینمون،امروزم سراینکه دوبارمهربون گفتم گلدونو نذار اونجا و گذاشت داد کشیدیم سرش و دعوامون شد،حسابیه حسابی،توروخدا اگه کسی کتابی چیزی میدونه بهم معرفی کنه،دعواهامون همش سرچیزای بیخوده الان که یه سال از ازدواجمون میگذره کمترشده ولی بازم هست
آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭 خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭 تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)
آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭 خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭 تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)
الان چیکارکنم بنظرتون،خونه خالم یه شهردیگست قراربود همین هفته برم تنهایی یه هفته ای بمونم و برگردم،بنظرتون فردا یا پس فردا برم؟یابمونم خونه آشتی کنیم بعد برم؟پس فردا هم تولدشه ولی نمیخوام کاری کنم...تواین دعواهم شاید اولش تقصیرمن بود ولی منو کم ناراحت نکرد...