همینه دختره رو میکنه خدمتکار شخصیش کلیم زجرو کتک و اینا بعدشم اخرش عاشقش میشه تو ی اتفاق دختره حافظشو از دس میده وقتی از پسره میپرسه کیم و تو کی هستی میگه من شوهرتم و..... ولی حافظش بزمیگرده و پسره از توطئه های مادرش ک نمیدونسته مادرس نیس باخبر میشه و تو روش وایمیسته و میگه عاشق دختر عموش یا همون خدمتکارش شده اینو من خوندم نمیدونم همونه ی ن چون خیلی از رمانها محتوی شون بهم نزدیکه