2777
2789
عنوان

خانمهای که نوزاد اسید معده دارن یا تجربه دارن خواهشا کمک

| مشاهده متن کامل بحث + 208 بازدید | 30 پست
طول کشید یکم...بعدم من غذای کمکی رو بنا به تشخیص پزشکش زود شروع کردم چهارماه و نیمگی که خیلی کمک کرد ...

ببخشید میشه بگید وزنش تو چهار ماهگی چقدر بود؟؟؟

My spouse😍...I won't go in to the paradise,if you not be there....😙you love me

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

از چهارماهگی اشکال نداره ولی ن اینکه بری ی کاسه بهش بدی در حد یکی دو قاشق بازی بازی بهش بده با کره ...

دوست دارم یبوست بگیره،اخه روزی حفت بار پی پی میکنه😆

My spouse😍...I won't go in to the paradise,if you not be there....😙you love me
من چهار و نیم ماهگی بچم شش کیلو بود دکتر گفت غذا شرو کن...فرنی و حریره دادم تو یک ماه شد هفت و نیم

ای کاش دختره منم این تور میشد

My spouse😍...I won't go in to the paradise,if you not be there....😙you love me
دوست دارم یبوست بگیره،اخه روزی حفت بار پی پی میکنه😆

چقدر زیاد

بچه من یک یا دوبار.بچه هایی ک شیر مادر میخورن بیشتر شکمشون کار میکنه ولی ن اینقدر

من ی قوطی ببلاک دادم روزی 6.7بار شکمش کار میکرد دیگه ندادم

من چهار و نیم ماهگی بچم شش کیلو بود دکتر گفت غذا شرو کن...فرنی و حریره دادم تو یک ماه شد هفت و نیم

ببخشید باید اوایلا فرنی و حریره غلیظ نباشه؟

My spouse😍...I won't go in to the paradise,if you not be there....😙you love me
چقدر زیاد بچه من یک یا دوبار.بچه هایی ک شیر مادر میخورن بیشتر شکمشون کار میکنه ولی ن اینقدر من ی ق ...

نمیدونم چرا انقدر زیاد شکمش کار میکنه،واسش ازمایش مدفوع نوشتن،میگن نباید بره رو مای بی بی ش باید بریزم تو زرف مخصوصش ولی نمیتونم،چون وقتی مای بیبی داره متوجه نمیشم کی پی پی میکنه

My spouse😍...I won't go in to the paradise,if you not be there....😙you love me
وزن تولدش سه کیلو نیم بود،تو چهارده روز که بردمش بهداشت چهار کیلو نیم شده بود،،،،ولی الان شش کیلو اس ...

بنظر من غذا رو زود شروع نکن وزنش خوبه 

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792