پیرمرد موبایلش رو برد تعمیر کنه....بعد از مدتی تعمیرکار گفت:موبایلت سالمه پدر جان چیزیش نیست.....پیرمرد با صدای غمگین گفت: پس چرا بچه هام بهم زنگ نمیزنن....
پیرمرد موبایلش رو برد تعمیر کنه....بعد از مدتی تعمیرکار گفت:موبایلت سالمه پدر جان چیزیش نیست.....پیرمرد با صدای غمگین گفت: پس چرا بچه هام بهم زنگ نمیزنن....
من اخررر نفهميدم لرم لكم كردم چييي ام ولي معمولا ميگم كردم🤔🤔
اين كاربري و توي روزاي سخت زندگيم ساختم، الان ك بعداز ٢ سال ازاد شد و دوباره ياد اون روزا افتادم فقط ي چيزي توي ذهنم اومد كه هيچ چيز ارزش ناراحتي و نداره من واااقعا حس و حال اون روزام و فراموش كردم و الان يه شدت خوشحالم كه دعاهام و خدا مستجاب نكرد، خدايا شكرت
پیرمرد موبایلش رو برد تعمیر کنه....بعد از مدتی تعمیرکار گفت:موبایلت سالمه پدر جان چیزیش نیست.....پیرمرد با صدای غمگین گفت: پس چرا بچه هام بهم زنگ نمیزنن....
پیرمرد موبایلش رو برد تعمیر کنه....بعد از مدتی تعمیرکار گفت:موبایلت سالمه پدر جان چیزیش نیست.....پیرمرد با صدای غمگین گفت: پس چرا بچه هام بهم زنگ نمیزنن....