سلام خانما دیروز با چه ذوق و شوقی رفتم کیک و شاخه گل برا سالگرد عروسیمون خریدم ژله درست کردم لباس خوشگل پوشیدم به امید اینکه هم اشتی میکنه هم اولین سالگرد عروسیمون بهمون خوش میگذره (دوروز پیش همسرم چون یه یکی ازلبلساشو نشسته بودم یعنی یادم نبود صبح وقتی میرفت سرکار یادم افتاد معذرت خوااهیم کردم اما فایده نداشت با چنان عصبانیت از خونه بیرون زد گفتم عصر اومد اشتیه حرصشم میخوابه نه تنها نخوابید که تا الانم ادامه داره )اما دیروز وقتی بهش گفتم کلی تدارک دیدم برگشت بهم گفت کارای خونه رو انجام بده اینا پیشکش دلم شکست من چیکار کنم