2777
2789
عنوان

داستان یه نفر به نام حسن

455 بازدید | 17 پست

یکی بود یکی نبود

در روزگاران قدیم یه شخصی بود به نام حسن که توی یه روستا زندگی میکرد و وصع مالی رو به راهی نداشت. یک سال زمستان سختی شد و آذوقه ی حسن رو به اتمام بود و فقط یه گوسفند براش باقی مونده بود. حسن گفت خب این گوسفند رو بکشم و قورمه کنم روزی یه ذره میخورم تا زمستون تمام بشه. بعد با خودش گفت خب ،این از خوراک،حالا پس خرج زغال و چایی و قند و ...رو از کجا بیارم؟

این دفعه یه فکر بهتری کرد،گوسفند رو کشت و حلیم پخت و همه اهالی ده رو دعوت کرد به این امید که همه اونا وظیفه دارن که در ازای دعوت حسن اونم یه شب دعوت کنن و به این ترتیب ،آخرین نفر که حسن رو دعوت  زمستون هم تمام میشه. 

خلاصه همه اومدن و حسابی پذیرایی شدن و خوردن و گفتن و خندیدن و رفتن. 

فرداش و فرداهای بعدی حسن موند و یه امید واهی که اون رو هم برای بازدید دعوت کنن که خبری نشد.

این بار حسن لج کرد و رفت وسط روستا جار زد و گفت آهاااای اهالیمحترم روستا بیایید،به هوش باشید و له گوش و وقتی همه جمع شدن گفت:خواستم بگم که

هرکس خورده نون حسن  بیاد ب ر ی نه بوم حسن

مردم ذسته دسته هجوم بردن و طولی نکشید که پشت بام خانه حسن تپه تپه قهوه ای ششد.

حسن مدتی صبر کرد تا کودها خشک شدن و توی کیسه کرد و بار الاغ و گفت با تنها یادگاری که از این مردم بی وفا برام مونده ده رو ترک می کنم

ای خدا بالاسری سیل زیر پا کن                                زینه خوب و میره لیش ز هم سوا کن🤷‍♀️

بعد که از شهر خارج شد با یه سری تاجر ابریشم و ترمه برخورد کرد و هنگام عبور از یه مسیر تنگ الاغ ها با هم برخورد میکردن. حسن گفت اگه بار من به اونا بخوره که پارچه هاشوننجس میشه بنابر این کناره میگرفت و تاکید میکرد که بارتون را نزنید به بار من!

ای خدا بالاسری سیل زیر پا کن                                زینه خوب و میره لیش ز هم سوا کن🤷‍♀️

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شب هنگام تجار طمع کردند و گفتند توی یه کیسه کوچک احتمالا جواهرات هست که این انقدر احتیاط میکنه. بگذار بارمون رو با بارش عوض کنیم و شبانه فرار کنیم. که این کار رو هم کردن و حسن مایه دار شد.

ای خدا بالاسری سیل زیر پا کن                                زینه خوب و میره لیش ز هم سوا کن🤷‍♀️

بعضی جاها بر عکس این اتفاق افتاد ابتدا حسن ها در داستانهای دیگر میگفتند بارتون را نزنید به بار من و ملت میگفتند به به چه باری

ای خدا بالاسری سیل زیر پا کن                                زینه خوب و میره لیش ز هم سوا کن🤷‍♀️

و یعد که اون حسن به جایی رسید یه عده رو اطعام کرد و اونا هم هیچی. 

بنا بر این همه با هم یکصدا:

هرکس خورده نون حسن. بیاد ب.. نه بوم حسن

ای خدا بالاسری سیل زیر پا کن                                زینه خوب و میره لیش ز هم سوا کن🤷‍♀️
وای چقد خندیدم، ب قول ما ترکا اوزون گولسون   یعنی همیشه خندون باشی عزیزم.

ممنون عزیزم. همیشه شاد باشی

ای خدا بالاسری سیل زیر پا کن                                زینه خوب و میره لیش ز هم سوا کن🤷‍♀️

دریای کاسپین و دادن روسیه اب رو دادن عراق برق رو دادن افغانستان خاک رو دادن امارات خلیج فارس رو دادن چین بازارامون دست چین پولامون دست عربها و عربستانی ها به بهانه زیارت نفت دست روسیه کارهامون دست افغانیا خودمون افسرده بدبخت نا امید خسته بدهکار مریض اونوقت واسه هم جک میگیم و به کوچیک ترین چیز میخندیم و به کوچیک ترین چیز گریه میکنیم و دعوا جوونامون معتاد سیگاری و میلیونی بچه هامون بلوغ زودرس و بعضیهاشونم کارگر خودمونیم همش کار کار کار 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   asraam  |  5 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  22 ساعت پیش