الان این حرفو بهت میزنم پیش خودت نگی من اومدم دلداریم بدن بدتر حرف میزنن
ولی رفتارت بچگانه بوده ، کسی که ازدواج میکنه توقع رفتار عاقلانه تری ازش میره ببخشید تو هر زندگی دعوا پیش میاد و خیلی ببخشید از کی تا حالا تو دعوا حلوا پخش کردن که تو انتظار شنیدن حرف خوب داری، اونم فقط گفته برو، میخواستی بگی نمیرم !
زنگ زدم بابام و قهرم خونه بابام یعنی چی دیگه
حالا اون زده تو هم زدی چه دلیلی داره خونواده ت بفهمن!
آشتی تون میشد دیگه نصف شبی زنگ زدی خونواده ت رو زا به راه کردی که بگی سلام من اومدم قهر!!!!
باید پخته تر رفتار کنی!
فک کن مثلا به جای تو شوهرت زنگ میزد به مادرش و درد دل میکرد تو خوشت میومد!
تو اصلا نباید خونه زندگیت رو جا بذاری بری، اینقد این موضوع مهم که در این حد بهت بگم حتی اگه حتی اگه مثلا( خواهش میکنم اینو فقط ی مثال ببین، فقط میخوام بدونی موضوع چقد مهمه) شوهرت ی زن دیگه گرفت و آورد گفت این زنمه تو باید اون زن رو با اردنگی بندازی بیرون و بگی اینجا خونه و زندگی منه شوهرت رو هم بچسبی نه که خودت قهر کنی بری، الان که چیزی نشده! ی دعوا بوده دیگه!
هر چند ببخشید من از همه چی زندگی شما خبر ندارم ولی جا گذاشتن خونه و زندگی حتی در بدترین شرایط هم کار اشتباهی برات مثال هم زدم!
یذره سفت تر و سخت تر باش تو زندگی!
۲۳ سالته دیگه بچه نیستی!!
کارش خیلی خیلی زشت بوده ولی دلیلی نداره ادم اب میخوره پدرمادرش بفهمن
خودت احساس خواری بهت دست میده.هم پبش خانوادت هن پیش شوهرت
ازونطرف روش به پدر مادرت باز میشه و خیلبیی چیزای دیکه
اسرار هر خونه واسه همون خونه است.اینو یادت باشه همیشه
دوبار دیگه بری براش اصلا اهمیت نداره و تکراری میشه
پاشو برو سر زندگیت هزیزم بعد هفت سال تحربه زندگی دارم میگم که درسته قهر کنیم بریم ولی هیچ زنی به نییت طلاق نمیره چون زندگیش دوس داره مجبوره برگرده منم خیلی تهدید به رفتن میکردم تا بار اخر که شوهرم جدی گرفت مبخواست واقعا طلاق بدخ مث سگ پشیمون سدم دیدم فقط در حد حرف بود زندگیم ارزشش برام ببشتر از این حرفاس
حالا ک رفتی یکاری کن بار اول و اخر باشه ک میری
والا من یبار شوهرم جلو مادرش جوری رفتار کرد .که مادرش فهمید اختلاف داریم.میخواستم شوهرم رو به قصد کشت بزنم.
آبرو و شخصیتم برام خیلی مهمه که پیش بزرگتر از بین نره. ...
به نظرم همسرت حق داشت.چون خودم این لحظه رو درک کردم
خیلی دردناکه
