با سلام، میخاستم از تجربه تلخ سقطم براتون بگم و دوست دارم اگه کسی مثل من هست جواب بده
بارداری اولم بودو کلی شوق و ذوق برای بچه اما ب یک باره همه چیز عوض شد ،،،،
از زمانی ک آزمایشای غربالگری رو شروع کردم احتمال بالای سندروم دان رو مشخص کرد
دوتا تست غربالگری دادم و هردو نشان ازین بود ک ریسک بالای سندروم دان هست
و پزشکم در ۱۷ هفتگی من رو برای آمینو سنتز فرستاد و آزمایشگاه ژنتیک دوتا جواب اورژانسی ب من دادن بعد از آمینوسنتز که هردو نشان از احتمال بسیار بالای سندروم دان داشت
با این مدارکی ک در دست داشتم (باقلبی شکسته و پر از غصه) میتونستم سریعا نامه از پزشکی قانونی برای سقط بگیرم و اینکارم کردم، وهمون روز رفتم بیمارستان و خابیدم برای سقط،،، ۵ عصر خابیدم و با قرص زیز زبانی شروع کردن برای اینکار ،شاید ۵ یا ۶ بار ب فاصله هر ۳ ساعت ۲تاقرص میدادن و بعد از هرقرص آنچنان دردی ب من وارد میشد و شاید ی ربع طول میکشید دردا و آروم میشد، ۶ وعده قرص خوردم و افاقه نکرد، و تا فردای اون روز حدودای ۳ و ۴ بعد از ظهر اومدن ی آمپولایی و وارد سرم و بدن من کردن ک شاید بعد از ۱ ساعت چنان دردی ب من وارد شد ک فقط کارم جیغ و داد و فریاد بود و ماما بهم گفت انقدر باید این درد زیاد بشه تا خودش بیرون بیاد، انقد داد زدم و فریاد ک یکباره کیسه آبم خارج شد و یه احساس بسیار راحتی بهم دست داد، ولی قسمت درد آور اینجا بود ک هنوز جنین خارج نشده بود، و بارها با دست داخل رحم منو معاینه کردن تا موقعیت جنین مشخص بشه، بعد از ی ربع از کیسه آب درد دوباره اومد و شدید مثل قبل و زور و فریاد و فشار من یکباره بیرون زد و خارج شد و دوباره دردام آروم گرفت
وسریعا بعد از دفع جنین ک جرات دیدنشم نداشتم منو بردن اتاق جراحی برای کورتاژ،،، ک البته با بیهوشی کامل بود و هیچی نفهمیدم تا بعد از ۳ ساعت ک ب هوش اومدم دیدم ک توی بخشم و شوهرم بالا سرمه...
خیلی خاطره تلخ و دردناکیه سقط
شاید بیش از یک زایمان باید درد تحمل کنی
ونتیجش ب هیچ وجه مثل زایمان خوشایند نیست
و فقط باید سعی کنی فراموش کنی
دوستان دعا کنید در حق همه کسایی ک دلشون بچه میخاد و به خپهر نحوی تاحالا موفق نشدن
برای منم دعا کنید بارداری بعدیم موفقیت آمیز باشه