بعد زایمانم زندگیم عوض شده خیلی .شوهرم خیلی بی تفاوته به منو زندگیمون ماحتی رابطه ام نداریم نمیدونم چراانقد وابسته خانوادش شده ینی اول اول مامان باباش حتی اگ من کارم داشته باشم اوناتواولویتن همه کاراشونم شوهرمن میکنه برای کوچیکترین کارشون صداش میکنن بره هرچقدم بهش میگم میگه خانوادمومن ول نمیکنم جونمم میدم پاش بیفته حالااینا به کنار خیلی ازهم سردشدیم نمیدونم چرااصلا سمتم نمیاد من هردلبری ک بگین کردم ولی فایده نداره حس میکنم دعامون کردن اخه ماقبل زایمان عاشقانه زندگی میکردیم واقعا الان این وضعیتونمیتونم تحمل کنم عین دوتاغریبه ایم الان یادم نمیاد اصلا کی بوسم کرده من خیلی دلم نازکه زود گریم میگیره به این چیزااهمیت میدم شمابگین چیکارکنم درست شیم