پسرم ۷ماهش بود باباش باخودش میبردش بیرون شیشه شیرشو میذاشت تو جیبش😁😁😁
وای انقدر بهش وابسته بود باید باباش میخوابوندش بزرگتر که شد شبا اب میخ است اگه من میدادم نمیخورد میگفت فقط بابا
خیلی حال داد خدایی من تا صبح تخت میخوابیدم اونبچه داری میکرد
انقدر چشمش ترسیده که نذاشت این بلاها دوباره سرش بیاد سر دخترم😂😂😂