2777
2789
عنوان

موندم وسط واقعا هم ناراحتم شما باشین چیکار میکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 778 بازدید | 92 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آخه چه اصراریه که خودتو و شوهرتو بچسبونی و آویزشونشون باشی

جشن خواهرشوهرات بود اصلا خبر نداشتی دیگه امتحانشونو پس دادن

تموم.زن انقد بچسبه به خونوده های که براش تره هم خورد نمیکنن نوبره والله

خداوندا دخترم سالم و صالح باشه در پناهت.همه منتظرا زودی نی نی دار شن الهی.

عزیزم شما چرا خودت رو ناراحت میکنی. موقعی که خودشون دلشون واسه پسرشون تنگ نمیشه. شما هم ولشون کن به امون خدا. تا حالا هم بیشتر از وظیفه ات انجام دادی

میشه لطفا برای صحیح و سالم به دنیا اومدن پسرم یه صلوات بفرستید

بجون دوتا بچه هام میگم خیلی ناراحتم از این قضیه اگه پدرش توری بشه چی میشه واقعا ادم بدی نیستن چرا اینجوری میکنن

    چه غصه باشه چه شادی 0000 این نیز بگذرد   
بجون دوتا بچه هام میگم خیلی ناراحتم از این قضیه اگه پدرش توری بشه چی میشه واقعا ادم بدی نیستن چرا ای ...

آدم بد رو چی تعریف میکنی؟ موقعی که اینقدر ارزش قائل نیستن که پسرشون رو واسه عروسی خواهرش دعوت کنن یعنی چی؟

میشه لطفا برای صحیح و سالم به دنیا اومدن پسرم یه صلوات بفرستید

داستان زندگیت با من یکی هست هیچ فرقی نداره، خانواده سرد وبی محبت، همسر من هم برید ازشون وهمیشه هم گفت اونها مقصران این قهر وکینه از قبل ازدواج ما بود، ی موردی پیش اومد قبل از عید که رفت واشتی کرد البته تو این چند سال قهر واشتی بود وهمیشه خواستم أشتی بدم والبته که اطرافیان همه می‌دونستن که مدل اینها چطوره، به خاطر مورد قبل عید رفت وبدون این که به من بگه أشتی کرد ومن شدم آدم بد قضیه البته فقط برای تنبیه من که من خانواده ام رو ترجیح دادم به همسرم، هر کسی واسطه أشتی میشد میگفت برای مردم مادرم نمیرم ولی این کارو کرد وخودش با هزار خفت وباج أشتی کرد مهم نیست برام چون من کینه ای نداشتم وموضوع خودشون بودن، ولی بعد از أشتی به زبون آورد که اونها از اول تو رو نخواستن ومشکل شون تو بودی من به خاطر آسایش تو اونها رو گذاشتم کنار، این شد کینه وتمام وجود منو نفرت از مادرش پر کرد، تا دوماه پیش راه مادرش باز شده بود وبه زور تحملش میکردم خدا خواست این زن سیاه بشه وشد زبونم دراز شد سرش تمام خشمم سرش خالی کردم تمام حرف دلمو زدم، حالا فهمیدم چه احمقی بودم که خواستم اینها رو أشتی بدم وبعد منی که اصلا هیچ کاری نداشتم بهشون ودعوا وقهرشون مال قبل و دو من به زندگی اینها بوده وسرمن شکسته شد، چرا من کاسه داغ تر از اش بشم ویک ماه حرف بشنوم که من باعت دوری شدم، به جهنم خانواده اش، کار درستی نبود ولی واقعا از ته دلم خواستم ی جوری این زن سیاه بشه که دیگه نگه بچه من خوب بود از وقتی زن گرفت این شدغلط اضافه باعث بریدن پاش از زندگیم شد میدونم فقط به خاطر تنبیه من این أشتی اجباری رو کرد که نشون بده من هم خانواده دارم فقط تو نیستی که ترجیح بدی خانواده ات رو،بچسب به زندگیت وهمسر ودوقلو هات، من میگم فقط احترام بزرگترها، دخالت وراهنمایی اونها رو نمیخوام پیشکش خودشون 

بجون دوتا بچه هام میگم خیلی ناراحتم از این قضیه اگه پدرش توری بشه چی میشه واقعا ادم بدی نیستن چرا ای ...


لیاقت داشتن پسر وعروس رو ندارن، آدم بد مگه چیه، پدر مادر بی ظرفیتی داره مگه بچن فرق میزارن وقهر میکنن عاقلانه فکر کن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792