2777
2789

سلام یکی دو روز دیگه اسباب کشی دارم. خونه ساختیم میریم اونجا نصف فرشامو سه روز پیش شستم با شوهرم تو خونه جدیدمون. خواهرم فرداش زنگ زد گفت واسه بقیش میام کمکت. شب رفتیم خونه جدیده ک تو پارکینگش بشوریم. در طول روز با خواهرم در مورد اخلاق شوهرم ک بخاطر فشارای مالی و کاری و ساختمون سازی تو این چن ماهه داشته ، عوض شده و ی کم کم تحمل شده و زود عصبی میشه و اینک ی مقدار ازش دلخورم بخاطر رفتارری ک باهام داره.... خلاصه اون شب هر روشیو ک برا شستن من میگفتم شوهرممخالفت میکرد ، خیلی فرزه و هر کاریو خیلی سریع دوس داره انجام بده و از سر باز کنه ب خصوص کارای زنونه ک خب اکثر مردا همینطورین طبیعیه. من سعی میکردم با ارامش راضیش کنم با دقت بشوریم  حالا خواهرم ازون طرف نه همین ک علی اقا میگه شوهرم از خدا خواسته ک تایی شده کارشو انجام میداد حالاموقع شستن هی خودشو میندازه جلو هی زیر دست شوهرم کار میکنه و مدام ب من میگه ت . برو بشین من هستم  دوس داشتم بگیرم تیکه تیکش کنم. بخصوص ک موقع شستن ی صحنه زشت دیدم خیلی بد و توجه برانگیز هر زاویه ای ک شوهرم هست پشتشو میکنه و میشینه طوری ک مانتوش تا بالای باسنش  مرفت بالا من خودم داشتم بجاش میمردم از خجالت  مخصوصا ک دیدم ی لحظه شوهرم این صحنه رو دید. اتفاقی نبود چون مدام همون طوری مینشست. بعد میدونس ک ما چن وقته ی مقدار مکدریم و من از شوهرم دلگیرم هی سوالای بی ربط از شوهرم میپرسه ک مثلا امروز کجا رفتی  چی کار کردی  شوهرمم کامل جوابشو میداد  حالا  چن بار همون شب پیش خواهرم بامن تند و صدای بلند حرف زد  دیگه داشتم روانی میشدم. راستی عصر همون روز شوهرم زنگ زد  ک باهاش برم ی سری لوا م واسه خونه جدیده بگیریم خواهرم م گیر داده بود ک منم میام  ما میخواستیم دوتایی بریم واسه همین نبردمش لزومی نداشت وسط این همه کار مثلا اومده کمک. ی چیز دیگه اخرش ک فرشا تموم شد هی اصرار میکرد شب بخوابیم تو خونه جدیده اونجام فقط ی زیر انداز 6 متری هست با ی پت. جالبیش ب اینکه شوهرمم قبول کرد . ولی چن شب پیش ک منو شوه م با دخترمون رفته بودیم اونجارو تمیز کنیم گفت شب همینجا بخوابیم  شوهرم گفت نه و بچه مریض میشه و ... ولی اون شب 3 تا بچه پیشنون بود  کلا 6 نفر با ی پتو و ی زیر انداز .... من قبول نکردم ن و با صراحت و نا احتی گفتم بچه ها مریض میشن....شوهرم گلوش درد میکرد چن ساعت پیشش گفته بود برگشتیم بهم دارو بده. وقتی اومدیم خونه فعلیمون انقد اعثابم خورد بود یادم رفت ازون طرف خواهرم سریع شوه مو ثدا میکنه میگه بیا داروتو بخور بد برو خر ب من یاداوری کن چرا خودشیرینی میکنی.  فرداشم خونمون بود  ب رو خودم نیاوردم اما الان دو روزه تنهام و فکرو خیال دیونم کده گفته دباره واسه اسباب کشی میاد موندم چی کار کنم. البته بعداز اینک رفتن ب شوهرم خیلی ج دی گفتم ک از رفتارش ناراحتم و دوس ندارم انقد راحت با خواهرم  حرف بزنه و نظرات اونو ارجحیت بده چون اینجا خونه منه نه خواهرم. نمیدونم چ رفتا ی با خ اهرم داشته باشم اصلا دیگه دوسندارم بیاد خونمون.  چی کار کنم دوستان؟ 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خاهرت مجرده ؟؟

وقتی اینقدر اذیت میشی رابطتو باهاش کم کن و یه تذکر ملایمم بده مثلا همین قضیه دارو رو بهش بگو که کاش به خودم یادآوری میکردی میبردم

ماچ به خودم 😘😘😘😘خودم خیلی دوست دارم❤❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز