من مسخواستم برم یه کارگاهی برای پروژه و این حرفا 😢یعنی کسی نیست جز چند نفر خواستم یه کاری انجام بدم مسولش نبود فک کردم نیس. با این که طرف داخل بوده ولی چراغو بسته ولی درش شیشه ای بود من مثل فضولا سرمو بردم تو شیشه دیدم مرده شلوار پاش نیس منو دید منم اونو دیدم بدتر هول شد کشید عقب خورد زمین با پشت من با سرعت قرقی دور شدم😭😭😭😭😭
از شانس خرم بعدش استادمون اومد گف بیاید بریم داخل منو برد داخل تا دو ساعت چشم تو چشم بودیم اونم قرمز مثل لبو ای خدا نااابووود شدم نمیخوام حسمو بگم فقط بدونید من خیللللی بدشانسم 💔💔💔💔💔😭😭😭😭😭