یه بار ازش یه سوال پرسیدم دستشو گذاشت روی لپش گفت بزار فکر کنم من تعجب کردم
من یه مادر بزرگ دارم آلزایمر داره بعد به پسر من گیر میده بره هی حرفش تکرار میکنه برو خونه چند روز پیش اومده مادر بزرگم نیگا پسرت طرف من سنگ پرت کرده منم پسرم پنج سالشه دعواش کردم این چه کاری کردی نمیگی پیره و فلان گفت اخه بهم هی حرف میزنه گفتم تازشم فراموشی داره طفلک گناه داره آماده میکه اگه فراموشی داره چرا یادش مونده بود من سنگ پرت کردم یهو وسط دعوامون اینقد خندم گرفت همه تربیتم به باد رفت😤😤😁😁😁
یه بار پسرم زمین خورد ۴ سالش بود بهش گفتم چی شد کجات درد میکنه
اومد بهم گفت تو بوسش کنی همه درداش میره زانوش منظورش بود
بوسش کردم گفتم بهتر شد
در جوابم گفت حالا که بوسش کردی دردم داشته باشه راه میرم
یه بارم با دوستامون باغ بودیم و داشتیم ظرفا رو میشستیم و جمع میکردیم پسر یکی از دوستام گف مامان چرا اینقدر بشقاب بازی میکنید کلی خندمون گرفته بود
مامان قشنگترین اوایی بود که تو ۵ سالگی از پسرم شنیدم
دخترم سه سالش بودمیگفت من نمیخوام علوس بشم میخوام بمونم وردل مامانم😄😄😄😄هروقت ازدست همسرم دلخورمیشدم یابحثمون میشدبه باباش میگفت بروبه مامان بگو آی لاو یو مامان بخنده😂😂😂😍😍😍
پسر دوستم اومده بود پيشم نگهش دارم بعد ميگفت
تو چلا هيشي ندالي؟ من مونده بودم منظورش چيه😂😂😂 بعد تو كارتون يه مرده رو نشون داد اينم گفت از اينا هيشي ندالي
يني تركيدم از خنده😂😂😂😂😂😂
بهش گفتم با اين هواپيما بايد برم بيارمش(اسباب بازيش بود) گفت با هواپيما بري كركيه(تركيه) بيالي؟ 😂😂😂😂
میگه مامان قربون قد و بالات بشم
میگم محمد میگه جانه محمد مامان جون
باباش چیزی بهم بگه جلوش وای میسه
وای عشقه عشقه
