سلام
مامانم خیلی منو اذیت می کنه
غذا درست می کنم نمیخوره و بعدش میگه نمی خوام تو غذا درست کنی ( دست پختم خدایی خوبه از لحاظ طعم و مزه نمی گه)
درست نمی کنم میگه تو دختر رئیس جمهوری میخوری میخوابی اون وقت من باید کلفتی تو رو بکنم
میگه تو خونه کار کن وقتی کار می کنم فقط کافیه بر خلاف حرفش عمل کنم منو میزنه
بعد میگه نمی خوام دیگه کار کنی و دوباره غرغر میکنه
بعدش به بابام میگه که من اصلا تو خونه کار نمی کنم
بچه هم بودم همیشه کارام رو بزرگتر از اون چیزی که بود به بابام می گفت تا بابام منو بزنه
الانم جدیدا به همسایه ها میگه دختر من دست به سیاه و سفید نمیزنه و آبرو منو برده
پریشب زیر دلم به طرز عجیبی درد گرفت که از دردش افتادم زمین حتی یکبار نگفت چته
به برادرم روز جوان هدیه داد ولی به من نه
از همه ی دخترا تعریف میکنه با وجود این که بد باشن جز من
با من عین حیوون حرف میزنه انگار نه انگار من بچشم
برادرم چندتا آلبوم از بچگیاش عکس داره من یه دونه هم ندارم
۱۹ سالمه هنوز دست به صورتم نزدم یعنی اجازه نمیده همه وقتی بیرون میریم بهم میخندن