از دست مادرشوهرم به ننگ اومدمممم

عزیزم دیگ زندگی جنگ نیس ولش کن سعی کن محلش ندی قطع رابطه امکان نداره چون پدر و مادرن 

بی ابرویی نکردی اون خودشو کوچیک کرده باردار شدی دیگ شوهرت بوده 

حالا عزیزم کاریش نمیشه کرد و مراسم رو به هم زد وایستا ببین چی پیش میاد حالا شاید مادر شوهرت تو جشن سیسمونی نوه اش و دیدن لباسای کوچیکش اونقدر خوشحال باشه که تیکه و کنایه یادش بره چون مادربزرگها واقعا واسه نوه اشون ذوق دارن هر چند تو ظاهر نشون ندن بخصوص نوه پسری بعدشم اگه الان مادر شوهرت نمیاومد بالاخره واسه تولد بچت که میاومد اونموقع که نمیتونستی به شوهرت بگی چرا اومد؟؟منظورم اینه که به همین زودیا باید باهاش روبرو میشدی

استارتر جان اگه تا این حد به مادرشوهرت وابسته هستین که پول اجاره خونتون رو هم اون میده پس جنگیدن باهاش جنگ اعصابه واسه خودت چون برگ برنده دست اونه از طرفی شوهرت هم به لحاظ پشتیبانیه مالی و هم به خاطره این که مادرشه نمیتونه اونو بذاره کنار خدایی نکرده ممکنه جنگ و دعوا باشمارو ترجیح بده به ترک مادرش

به نظر من تو این مراسم خیلی کاری به مادرشوهرت نداشته باش عادی رفتارکن نه خصمانه که فکر کنه در مقابلش موضع گرفتی خیلی عادی و معمولی بدون هیچ تنشی هم برای آرامش خودت بهتره هم بچت هم زندگیت اگر هم اون برخوردی کرد با اخم و تخم نشون بده که خوشت نیومد ولی به نظرم برخورد نکن چون میشه حرف و حدیث و مایه خوشحالی بقیه اقوام به ظاهر دوست این نظر منه بعدشم استارتر جان مردها از چیزی که فکرشم بکنی بیشتر به خانوادشون وابسته هستن از نظر عاطفی

بچه ها استارتر رفتش متفرق شید  

همه مردا همینن استارتر جان بخصوص اگه سنشون هم کم باشه که من حدس میزنم هم شما و هم همسرت با توجه به رفتارهاتون کم سن و سال هستین

اره مادر شوهرت زن نادونیه این کاملا مشخصه ولی باید کنار بیای دیگه چاره ای نداری حالا باید روشش رو پیدا کنی بعضی ها با زبون رام میشن بعضی ها با بی اعتنایی کلا راه سختی در پیش داری ولی چرا شوهرت تو این سن از لحاظ مالی مستقل نیس ؟

وای پس با بد کسایی طرف هستی خدا کمکت کنه انشااله جشنت به خوبی پیش بره ولی اگه الان شوهرت میتونه بره سرکار خوب بهش بگو بره الان مادر شوهرت چکار میتونه بکنه اگه شوهرت برهدسرکار به نظرم تنها راه نجاتت مستقل شدنه از شوهرت بخواه هر جور شده زودتر مستقل شه حتما تا الان تخصصی داره که بتونه یه کار جدی رو دنبال کنه