2777
2789
عنوان

بردارم بخاطرمن کشته شد

| مشاهده متن کامل بحث + 8072 بازدید | 177 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

 

😒

‏200 سال پیش وقتی آمریکایی ها در لجن و کثافت زندگی میکردند ایرانیان مسواک میزدند.200 سال بعد وقتی آمریکایی ها کره ماه را فتح کردند ایرانیان همچنان مسواک میزدند!! آخه بهداشت خیلی مهمه

میدونید مشکل کجاست مشکل اینجاست فکرمیکنید چون تایپیک اولمه حتما دارم دروغ میگم ببخشید مگه قراره بهم پول بدن؟چرا انقدرکم صبرید صبرکنید حرفه سه سال دوستیه  ویا اگرفکرمیکنید مشکوکه یادروغه نخونید

واقعا مشخصه ک داستان سرایی میکنه اونم نه با خلاقیت خودش بلکه کپی اندر کپی،خب کل متنو یجا کپی کن راحت،

دوستان عزیز من خیلی کم میام سایت،اگه یه وقت جواب ندادم معذرت🌷🌷🌷🌷🌷🌷
واقعا مشخصه ک داستان سرایی میکنه اونم نه با خلاقیت خودش بلکه کپی اندر کپی،خب کل متنو یجا کپی کن راحت ...

خخخخ  دارع فکر میکنه یه تیکه از رمانی که دو روز پیش خونده مینویسه دو تیکه از این ور اون ور🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

لطفامیشه برا سلامتی نی نی تودلیم صلوات بفرستید 🙏😍🙁
دلم فقط مهربونی میخواد خیلی جامعه مون پرکینه شده روح پدرم شاد که میگفت به استاد/فرزند مرا هیچ میام ...

روحشون شاد انشالله،  خدا رحمتش کنه 

7/9 تفلدمه کادو موخواممممم😒😂😂، از اینا🎁🎁🎁🎁 کیکم هم چهار طبقه باجه 😜

یه روز بهش گفتم پجاه بابات مجاست اصلا نیستش فقط گفت اصفهانه دیدم دوس نداره جواب بده از برادرش سوال نپرسیدم ما یکسال رفتو امد داشتیم اخه خواهرش پریا به شدت افسرده بود توهتل کارمیکرد ازما دوسال بزرگتربود اما اصلا نمیجوشید تا گذشتو مامانم گفت حالا که عروسی پسردایته بریم ازمادرپگاه لباس عشایری کرایه کنیم مادرش یه مغازه داشت کارش همین دوخته لباس محلی بود اصالتا مرودشتی بودن خودشون 

ترم تموم شدو تابستون ما رفتیم شهرستان تواین مدت پگاه اصلا بهم زنگ نزد منم دو سه بار پیام دادم زنگ زدم جواب نداد  من مادربزرگم شهریور فوت کرد مادرم کاراسو انجام میداد ماهم موندگارشدیم شهرستان تا هفت نادربزرگم منو بابام موندیم بخاطر کاربابام باز برگشتیم 

ترم تموم شدو تابستون ما رفتیم شهرستان تواین مدت پگاه اصلا بهم زنگ نزد منم دو سه بار پیام دادم زنگ زد ...

ای بابا زودتر بتایپ دیگ 

خیلی داغونم خداااااااااااااااااااااااااااااا 😢 

ترم جدید شروع شد پگاه نیومد واقعا دیگه ازنگرانی  گذشته بود ترسیده بودم نکنه چیزیش شده شب با بابام رفتیم  درخونشون گفتم شاید خواهرش چیزیش شده هی فکر الکی اما وقتی رفتیم خودش درو بازکرد خیلی هم تحویل نگرفت گفت پریا یه مدت بستری بوده منم درگیر بودم نتونستم تماس بگیرم گفتم دانشگاه پس چی گفت مرخصی گرفتم ولی فردا میام پیشت حرف بزنیم

خواهرم از من کوچیکتره هی میگفت بخدا اینا مشکوکن چطور اینقد ادعا دارید صمیمی هستید از هیچیش خبر نداری 

صبح بعد ازدانشجاه زنگ زدم اومد خونمون 

خواهرم پیش دانشگاهی بود اصلا از پگاه خوشش نمیومد 

تازه از مدرسه اومده بود گفت من میرم پیش مامان شما راحت باشید پجاه بهم گفت نگاه من دیگه به اینجام رسیده بعد زد زیر گریه منو پگاه قبلا درمورد همه چی باهم حرف میزدیم


ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792