اولین باری ک همسرتون رو دیدین چه حسی داشتین؟!

اومدن خواستگاری قبل از این که بیان خیلی استرس داشتم تا از در اومد تو به خودم گفتم من که جوابم منفیه پس راحت باشم وقتی رفتیم باهاش صحبت کنیم ازش خوشم اومد 

😄😄😄😄

مرسی گلم

گفتم اه اه چه پرروئه چه بادمجون دور قاب چینه

هرجی چیز بد بود نسبت دادم بهش

شوشو من همسایه مون بود از راهنمایی عاشقش بودم 18 سالگی باهاش دوست شدم 20 سالگی نامزد کردم 24 هم عروسی اون موقع ها عاشقش بوذم ولی الان دوسش دارم  

آره راسته

اولیییین بار ک. دیدمش خودمو ب اب و اتیش زدم با هزار دلقک بازی نگام نکرد اخرش گفتم این کی بود دیگه 

نگو همون موقع عاشقم شده 😁 بعد یکسال اومدن خواستگاری اصلا یادم نبود قیافشو ولی وقتی خندید 😍😍😍😍😍😍😍😍 همینجور شدم 

اولین بار حس ارامش و دوست داشتن داشتم نسبت بهش بسیار اروم و مودب بود و کنارش اروم بودم چون دختر بسیار فضول و شیطونی بودم 

سلام والله بنده اولین بار تو دانشگاه دیدمش....موهاش کج ریخته بود رو پیشونی و عطر هم زده بود و 2 تا کتاب گنده دستش بود...آقا من داشتم چپ چپ نگاش میکردم بعد به دوستم گفتم معلومه از این بچه قرتی هاس  

البته الان که اینجوری نیس من کلا عادت داشتم مسخره کنم مردم رو

اولین بار 12 سالم بود دیدمش گفتم اَه چه پسر لوس و بی ادبی.دومین بار 16 سالم بود دیدمش(همونجا عاشقم شد) هیچ حسی بهش نداشتم چون کس دیگه ای رو دوست داشتم ولی بعد فهمیدم اونی که میخوامش کس دیگه ای رو میخواد 😞بعد اون دیگه برام عشق بی معنی بود تو همین شرایط همسرم اومد جلو و باهام دوست شد همینجور شخمی شخمی تا ازدواج پیش رفتیم.اصلااااااااا دوسش نداشتم از ظاهرشم خوشم نمیومد هنوزم همین حسو دارم.هنوزم گاهی پروفایل عشق سابقمو چک میکنم متاسفانه

اره موافقم زندگی ک دوست داشتن وعشق وجود نداشته باشه بدرد نمیخوره اصلا

مث جهنم میمونه واس ادم

البته مجردم اما احساس میکنم بدون عشقم نمیتونم کناره هیچکی ب ارامش برسم

اما اونم گذاشتو رف

پووووووووف

یادش بخیر اولین بار که دیدمش و باهاش حرف زدم تا دوسال تو دلم عاشقش بودم.بعد دوسال انگار معجزه شد که دوباره دیدمش و بهم پیشنهاد داد و منم فوری قبول کردم!

البته خیلی مودب بودا من ایراد گیر بودم....بد چن مدت گروه دانشگاهی تشکیل دادیم...