رفتو آمد بیش از حد مادر شوهرم

نه بدتر نمیشه مادرشوهرمن بدتر نشد 

باید درست رفتتار کنه

نمیدونم چرا اینجا همه میخوان روشون تو روی هم دربیاد

واقعا چه کاریه

خب بیادش از روی دوست داشتن میاد بالا لابد 

تازه نوه اش به دنیا اومده ذوق و شوق داره بنده خدا

چرا همه چیو منفی برداشت میکنین

واااا تو واقعا روت میشه همچین کاری بکنی؟

شوهرت چیزی نمیگه

چه رفتار بچه گانه اای

دخترخاله منم دقيقا اين شرايطه 

به نظرم تمها راهش همسرته كه قانعش كنه 

منم نزدیکشونم از هر سه جهار بار در زدنشون یه بارشو جواب میدم 

قبلنا بهونه می اوردم که خواب بودم یا حموم بودم

ولی الان خیلی رک میگم حوصله نداشتم وقتی باز نمیکنم دیگه در نزنید لطفا 

خیلی ناراحتم خیلی

خالم ۳ تا دختر داره دیروز دور هم بودیم خالم بهم گفت تو خواهر نداری تنها و بی کسی 

وقتی مادرشوهرت اومدالکی به0ش کاربده بگومامان بیزحمت اون برنجودم کنی بچه نمیزاره یابگو خیلی وقته میخام جاروبکشم نی نی گریه میکنه یابگو یه ساعت نگه0ش میداری من برم جموم واینکونه خودش دیگ نمیاد

عشقم من تا دوماه بعد زایمانم  طایفه ۲۵ نفری شامل مادرشوهر و ۵عدد خواهرشوهر و دوعدد برادرشوهر خونه ما اطراق کرده بودند.همه هم بالای سن بالای ۴۰.کوچیکه خواهرشوهرم ۳۸.بعد بچم تا ۴و۵صبح نمیخوابید منم خسته صبح همشون ۸پا میشدن تو سرم صدااا صدااا.دمارم دراومد فقط ۵میلیون هزینه خورد و خوراک کرد شوهرم 😐با اینهمه وام و قسز

اصلا این جواب رو دوست ندارم. چون هر کسی تو زندگی خودش یه سری حریم هایی داره. مادرشوهر این خانم هم باید به حریم های این خانم احترام بزاره. قرار نیست که هروقت عشقش کشید بلند شه بره خونه این خانم. شاید این خانم تو اون زمان حال و حوصله هیچ کس رو نداشته باشه، شاید بخواد دراز بکشه، اصلا شاید دلش بخواد لخت بگرده تو خونش و .... ولی وقتی مادرشوهرش بره اونجا هیچ کدوم از این کارارو نمیتونه انجام بده. 

دوست داشتن نوه هم اندازه ای داره و اندازش باید به قدری باشه که باعث آزار و اذیت پدر و مادر بچه نشه. هر چیزی به جا و به اندازش خوبه

به شوهرت بگو حرف بزنه بگه راحت نیست بچه خوابشو گرفته یکی میاد تو استرسه سرو وضعش خونه لطفا زیاد نیا

اصلا هم رفتار بچه گانه ایی نیست 

وقتی من بچه ام تازه دنیا اومده خودم حوصله خودمم ندارم حالو روزم و خونه زندگیم به هم ریخته اس دلیلی نداره یکی دم به دیقه پاشه بیاد مهمونی هبچ حرف مشترکی هم که نداریم واسه چی باید بشینم جلوی چشمشش 

حالا روزی یه بار بیان بچه رو ببینن یا ببرن پیش خودشون یه ساعت ولی نه اینکه تا گریه کرد تق تق در میزنن تا میخنده در میزنن بچه تو دعوا میکنی در میزنن منم حق دارم جواب ندم رفت و امد زیاد ادمو خسته میکنه تجربه شو نداشتی عزیزم 

من هم بچه هام تازه دنیا امده بودن زیرزمین خونه مادرشوهر مینشستم...خودش +سه تا خواهرشوهر+پدر شوهر هر کدوم روزی سه چهار بار میومدن 

حالا ۵×۴=۲۰

یعنی من آسایش و زندگی نداشتم

تاپ و لباس های باز نمیتونستم بپوشم چون هر لحظه ممکن بود یکی بیاد...تو حسرت این بودم با آرامش یه فنجان نسکافه برا خودم و شوهرم بریزم و جلو تلویزیون بخوریم...بدون مزاحم..بعد امدنشان جنبه کمک کردن نداشت...مادرشوهرم که یه رییس بلفطره بود همه ش سعی میکرد زندگی منو مدیریت کنه...با نگاه نقادانه همه کارهام را زیر نظر داشت ببینه میتونه از چیزی ایراد بگیره یا نه...کلا خیلی معذب بودم...اصلا احساس راحتی نداشتم باهاشون

منم نمیدونم یعنی اینهمه ادم بلد نیستن چطوری رفتار کنن

؟؟؟منم مشکل شما رو دارم ولی باید مدیریت اش کنید 

اولا که خونه یجا بودن همین معایبو هم داره 

ولی از اونجایی که ادم مفت نشسته اونم انتظار داره میگه خونه خودمه دوست دارم و ....

ادم باید سیاست داشته باشه 

شاید قرار شد ادم تا چندین سال اونجا زندگی کنه

بنابراین رضایت مادرشوهره من شرطه

یه مدت ادم درو کمتر باز میکنه یوقت اومد شما کاراتون رو انجام بدین مثل قبل و یوقتایی ادم خوابه یا حمومه بالاخره قرار نیست هرروز ادم درو واز کنه 

کاملا درکت میکنم