وای وقتی دوهفته مادر شوهرو پدرشوهرم مسافرت بودن نفس راحت کشیدم وای ولی باز اومدن
خیلی افسرده شدم فوقالعاده
همسرم مرد خیلی خوبیه تنها مشکلش بی پولیشه (از ۱۶سالگی تا الان حتی یه صدتا تک تومنی خونوادش کمکش نکردن حتی مناسبت و تولد فقط چون عقدم دو روز در هفته ناهار اونجام که. اونم ماست و یه یه سری چیزا خودمون میخریم میبریم
واقعا خستم کردن ماهی ۷میلیون قسط داره همسرم طلاهامو فروختم طلاهایی که همسزم برام خریده زیاد نبود جز یه نیم ست و گزدنبند و گوشواره تو سه سال که اونم پارسال به هاطر قسط فروختیم و اصلا ناراحت نیسم حتی طلا مجردیمم فروختم. و اصلاناراحت نییسم چون داشته باشع خوبشو برام میخره از خونوادس واقعا شاکی ام خیلی ازیتم میکنن دیشب پدر شوهرم میگه شما ندارین هی میگین ندارین پس از کجا قسط میارین خوب لامصب شوهرم بکه طلا زنمو فروختم خوب بگو یکی قسط میدیم یکی نمیدیم
مامانم تو این سه سال ۳۰میلیون کمکمون کرده بیشتر حتی شوه م چون شغلش ازاده بیمه شوهرمو مامانم میده وظیفه مامانمه یا پدر شوهرم؟ پول داره سالی چهار پنح بار میره مسافرت اما یه بار کمک همسرم نمیکنه و فقط متلک
زنگ میزنن شوهرم فلان چیزو بخر بیار بعد شوهرم به من میگه ها اما اینا نمیخوان من بفهمم که شوهرم خریده
خو مگه من چیزی میگم
خواهر شوهرام که اصلا یه عوضی ان اونقدر ازیتم کردن که نمیتونم بگم وای منم تک بچه هیچ کسو ندارم 😞😞😞😞