2777
2789
عنوان

خيلي دلم گرفته😞

524 بازدید | 75 پست

سلام

خانوما من ١٧روزه زايمان كردم

خيلي احساس بدي دارم

قبل زايمانم همش احساس ميكردم بعد زايمان خيلي توي ذوقم ميخوره و شوهرم اونكاراي ك بايد رو نميكنه

و نشستم باهاش صحبت كردم ك دوس دارم فلان طور باشه و فلان كار كني و خوشحال ميشم با اينكار 

اونم بهم گفت من دنبال بهترين سوپرايزم واست ك همه انگشت ب دهن بمونن

گذشت تا شد روز زايمانم

رفتم بيمارستان خصوصي و كل خرجم مامانم داد(ك بعد نگيد طفلي خرج داشته)

بعد بهش گفته بود دوس دارم قبل برم اتاق عمل ارومم كني

قبلش اومد فقط بهم گفت نترسيا من اينجام.منم مثه بيد ميلرزيدم و استرس شديد

فقط دوس داشتم بغلم كنه يكم تا اروم بشم

گذشت و شد بعد زايمان

بهش گفته بودم توروخدا از اتاق عمل ميام بيرون يكم نشون بده نگرانم بودي دلم گرم بشه...خلاصه وقتي اومدم گف سلام خوبي؟😣

بعدشم خداشاهده تا روز يازدهم اصلا براش دردام مهم نبود هيچي.ي بار نيومد بگي چي نيازي داري

تا اينكه ي بار اومد تو اتاق ديد دارم گريه ميكنم.انگار ب خودش اومد ولي دير بود واسم

الان خيلي حالم خرابه

همش دوس دارم گريه كنم

اينم بگم ن واسم كادويي گرفت م چيزي

حتي خودم ز زدم گفتم ي جعبه شيريني بگير

و بايد بگم ك توي بقيه موارد و با بقيه خيلي احساسي هس و خوش اخلاق

ولي توي چيزاي ك ب من مربوطه بي نهايت بي مسيوليت

هيچ كدوم از مناسبتا يادش نيس

فك كنين روز تولدم بيدار شدم ديدم تولدمو الارم گذاشته ك يادش بمونه

سالگرد عقدمون ك بهش تبريگ گفتم و كادوشو دادم ميگف ااا ما ك فلان روز بود سالگردمون

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اخی عزیز دلم برا زایمان بارداریته حساس شدی همه چیز رو بزرگتر برلخودت جلوه میدی 


اخه همه جاي زندگيمون همينطوره😞

بعد ميشينه دوستاشو نصيحت ميكنه حواستون ب زنتون باشه و زن نياز ب توجه داره و ...

اولا چرا مامانت خرج زایمانتو داد؟؟؟دوما من از محبتتی ک خودم ب طرف بگم خوشم نمیاد منم خیلی روحیم خساسه ولی انقد بی اهمیتی دیدم تقزیبا پوست کلفت شدم ب خودت تکیه کن 

اولا چرا مامانت خرج زایمانتو داد؟؟؟دوما من از محبتتی ک خودم ب طرف بگم خوشم نمیاد منم خیلی روحیم خساس ...

دقيقا منم همين طور

ميخواستم فقط كمي كمي دوستت داشته باشم از دستم در رفت عاشقت شدم

حساس شدی گلم....کاری نکن که بعدا خاطره زایمانت بدتر شه..اینطوری درنظر بگیر که هیچ کاری نمیخای برات بکنه اونوق اگه کوچکترین خوبی بهت کرد شاد میشی...الان چون انتظار خیلی چیزا رو داری ازت و براورده نمیشه در عذابی والسلام

اولا چرا مامانت خرج زایمانتو داد؟؟؟دوما من از محبتتی ک خودم ب طرف بگم خوشم نمیاد منم خیلی روحیم خساس ...


اخه من ميخاسم برم خصوصي ولي شوهرم سر زيرش نمياورد

تا اينكه يروز بابام گف بيمارستان چيكار كردي و من كلي گريه كردم ك واسش اهميت نداره و بابام خيلي ناراحت شد

گف همه خرجتو خودم ميدم

فك كن شوهرم حتي تعارفم نكرد ك خودم ميدم

بعدم درمورد محبت هم من خيلي زندگي با عشق واسم مهم بود

توي خاستگاري بهش گفتم هيچي نمخام ازت جز عشق و محبت ولي ازم دريغ كرده.توي بارداريم خيلي روحيم بد بود گفتم بهش بگم شايد عوض بشه ولي...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792