من مادر شوهرم کمکم نمیکرد فقط میومد تو آشپزیم دخالت میکرد ،
منم میرفتم خونشون میشستم ، اوناهم دیگه نمیدونستن با چ زبونی بگن پاشو کمک کن ،
پدر شوهرم ب آبجیش میگفت پاشو ی تکون بخور ،
مادر شوهرم ی چند باری گفت دیس کمرم گرفت در حالی ک نداشت و شوهرم تو جم گفت پاشو نمیبینی کمرش گرفته ، ولی بعد نیم ساعت یادش رفت عادی پاشد رفت توالت .