مینا جون داستانت رو خودم خیلی قشنگ و زیبا نوشته بودی غرق داستانت شدم از،فکرم در نمیایی .
فقط موندم چطور نترسیدی شب با سهیل تو خونه تنها موندی و یا اینکه پیش خودت فکر نکردی که این پسر اگه ادم معتقدی هست ، در مورد شما فکر بدی میکنه که راحت پیش پسر نامحرم شب رو گذروندی
خلاصه هضمش نکردم . چشمک