بابام کارگراشوآورده بود خونه ،منم دوازده سالم بودبرااینکه فک کنم من چه دخترخوبو خانمی ام ودلبری کنم ازشون
😇😇😇دراتاقو بازگزاشته بودمو تند تند شونزده رکعت نمازخوندم،😶😶😶 ،تمام حواسمم این بود که منو ببینن 😑😑😑،اون دوره عشق شوهر بودم برامن مهم نبود کی باشه حتی کارگرای بابام ،🙁🙁🙁اوسگل کی بودم من