چی بگیم
حامله بودم پیار سالم تو یخچال فقط یه پارچ اب داشتم
پسر پنج سالم گشنش بود من خودمم حامله بودم داشتم از گشنگی میمردم و پسرمم گریه میکرد از بس گریه کردیم دو تایی خوابمون برد
شوهرمم با یه اردی مدل هشتاد میرفت مسافرکشی
هرچی کار میکرد میشد خرج بنزینش شبا با دو تا بر بری و یه تن ماهی میومد....خیلی روزای گندی بود لعنت به هرچی کلاهبرداره که دارو ندارمو بالا کشید و لعنت به این بی قانونی