نمیدونم ولی میومدن مگه غریبن
من بودم نمیتونستم بگم
ولی میگفتم خونه نیستم
حداقل میگفتی نیم ساعت دیگه
هههههههه. البته ک شما کار درستی کردی بجای اینکه حرص بخوری. اما اگه ادم ی مادرشوهر امروزی داشته باشه که درک کنخ خونه هرمدلی هست و نامرتبه باشه مهم نیست یا اگه جیزی برای پذیرای ندارن مهم نیست و درکل حرف ازخونه نبرن خیلی خوبه. اما متاسفانه کم ان. مثلا من خیلی دوسدارم مامان و بابامم بدون اینکه زنگ بزنن برن خونه داداشم.اما ازمامانمم همین توقع امروزی بودن و حرمت خونه رو نکه داشتن رو دارم و حرف اون خونه رو جای نبره و قضاوت نکنه. نهایتش اینکه بابا حالشو نداشته کاری کنه یا اصلا دوست نداشتن میوه بخرن
خب چ ایرادی داره اصلا بدتم ازشون میاد مهمون و برگردوندی
آفرین به قدرت نه گفتنتون.من همه مشکلاتم سر همین ماجراس
من بودم اینجوری نمیکردم چون خانواده همسرمن
مثل اینکه شوهرم به مادرم بگه نیاین امادگی ندارم
البته بستگی به خانواده طرفم داره
كار درستي كردي عزيزم
محترمانه گفتي امادگي نداشتي
اونايي هم كه ميگن كارت درست نبوده به خاطر اينكه از بچگي عادتمون دادن به خودسانسوري
من بهتون تبريك ميگم واقعا كه خودتون رو سانسور نكرديد
قصیه ازین قراره که تازه بچه دار شده بودم هر روز هر روز میومدن منم معذب برای شیردهی برادر شوهرمم سیگاری
حالا بنده خداها از علاقشون میومدن
ولی یه روز دو روز نه چند هفته
یه دروغ مصلحتی میگفتی که مثلا نیستم یا تلفن رو‌جواب نمیدادی
اگه قبلنم ازین کارا کردن ک یهو بهت بگن داریم میایم خونت، خیلی کار خوبی کردی گفتی نیاین.
ولی اگه ازونان ک مهربونن و خودشون غذا رو درس کردن و دلشون گرفته بود و میخواستن دورهم شامشونو با شما بخورن ک ن، گناه دارن
دوستان یه سوال بپرسم خدایی جواب بدید اگه مامانتون زنگ بزنه بگه دم در خونتونم بعد شوهر شما بهتون بگه باید بش بگی بره الان آمادگی نداریم چه حسی بهتون دست میده ؟ لطفا جواب
