نه ولی میتونستم دوسش داشته باشم... سر یه لجبازی کوچیک یسری که جلو روم گریه میکرد و هیچوقت یادم نمیره ...بابام همش میگفت خودتو بدبخت کردی دختر منم از حرص خودمو کتک میزذم بابام در حدی ترسیده بود منو برد مشاور ولی مشاورم نتونست آرومم کنه مجبور شدم با قرص خواب همه چیو فراموش کنم ...ببین عزیزم سریع تصمیم نگیر من که از اون جدا شدم مثل...پشیمون شدم چون شوهرم واقعا اخلاقش تنده تا جایی که میتونی اصلاحش کن که خدایی نکرده از چاله تو چاه نیوفتی