با گیر دادن های شوهرم چیکار کنم؟؟

ای خدااااا من 8 ساله از ازدواجم میگذره هر روز داره بدتر میشه یعنی واسه همه چی گیر میده همه چیااااا. امروز ناهار اومد غذا از دیروز داشتیم گفتم همونو بخوریم گفت خسته نباشی گفتم خسته ام دیگه ( سه ساعت تو حموم داشتم لباس میشستم دستام سوخته پوستش یه پیاز نمیتونم پوست کنم باردارم هستم خیر سرم. کل خونه رو گردگیری و جارو کردم، کلی ظرفو گازو...  تمیز کردم این وسط هم به بچه یک سالو نیمم میرسیدم.)  بعد میگه مگه چیکار کردی...  منم دیگه باهاش حرف نزدم بی شخصیت روانیو.  میدونی از آدم طلب دارن.  بخدا از وقتی دکتر گفته از پله بالا پایین نرو این بدتر بچه رو میده بغلم سه طبقه برم بالا نفسم بالا نمیاد. 

آره اعتماد به نفسشون اندازه.... دهن منو باز میکنن. غذا درست میکنم والا همسایه اومد پرسید چطوری درست میکنی اینقدر که خوششون اومد ولی تا میپرسه چی میخوای درست کنی میگم فلان چی میگه ول کن حوصلتو ندارم بعد عین گاو اولین نفر میشینه میخوره. هرررررر کار میکنم غر میزنه تو بلد نیستی تو فلانی.  علتشم فقط مادر احمقمه که از بچگی باهام بد بود بعد ازدواج واسه اینکه زهرشو بریزه هی جلو شوهرم از من بد گفت اینم الان یاد گرفته. 

بچه ها باید به شوهراتون حس قدرت بدید

اگه احساس کنن حرفشون براتون اهمیتی نداره از این راه میخوان خودی نشون بدن

هرکاری میکنن ازشون تشکر کنید

یه کار کوچیکی انجام دادن خیلی بزرگ نشون بدین یعنی کار خیلی فوق العاده ای کرده

در بطری بدید باز کنن و بگید وای تو چقد قوی هستی عزیزم  و...

عزیزم ولش کن بخوای اهمیت بدی پیر میشی منم زدم به بیخیالی بزا هر چی عشقشه بگه مثلا تو خودت میدونی اشپزیت حرف نداره ولی وقتی مردا نفهمن تو هی بگو  خوشمزس اون میگه نه پس برای خودت زندگی کن کلی زن دارن میسوزنو میسازن 

اصلا مردا ذاتشونه ها با به دست آوردن دیگه اهمیت نمیدن به طرف

اره والا منکه از ترس ترشیدگی نبود اصلا نمیرفتم

فک کن شوهر من یه شهر دیگه بود با چند ساعت راه.  تو پیام بهش میگفتم دلم پفک میخواد میدیدم بدون اینکه ازم بخواد برم پیشش میگفت پفک پشت درتونه بعد ماشینشو دم خونه میدیدم.  قبل ازدواج عین چی میفتن دنبال آدم، رسیدن بعدش دیگه تمومه. من که 18،19 ازدواج کردم. تازه نزدیک دو سال هم نمیذاشتیم بیان خواستگاری. ایرانو مرداش دیگه.... ایناهم از همین مملکتن.