ي بنده خدايي تعريف ميكرد ك يكي بوده هروقت ميخواسته بره جايي بچه ٤،٥ماهش رو ميذاشته پيش خواهرش بعد از هفت هشت ماه ك گذشته بوده ميبينه بچش يهو از حال ميره و اين حالت هي تكرار ميشه بچه رو ميبرن مغز و اعصاب ميفرسته عكس از سر بچه بگيرن ميبينن ٣٠تا سوزن ته گرد زيرپوست سر بچست ك ب مغز اسيب زده طفلك بچه رو عمل كردن و كلي خرج كردن اخرسر بعد از كلي تحقيق كاشف ب عمل اومد خواهرزاده ي نره خر زنه رو شك كردن بهش ازش پرسيدن با ترس جواب داده ك كارمن نيست و اينا بردنش پيش روانپزشك اونجا فهميدن بيشعور تو سر بچه سوزن فروميكرده و ازينكار لذت ميبرده وقتي اشك بچه رو ميديده
من شنيدم همه بدنم داشت ميلرزيد بايد خيلي مواظب باشيد😭😞