2777
2789

اما تا يكى عروسى ميكنه ياد عروسى خودم ميوفتم ناراحت ميشم ، ما تاريخ عروسى مشخص كرديم ك فهميديم مادرشوهرم ميخواد توى همون تاريخ بره مربلا با اينكه به من گفته بود پول نداريم برات خريد كنيم اما ميگفت خدا پول كربلا رو رسوند بعد مادر بزرگم حالش بد بود ميگفت زود عروسى كنيد ما بيست روز تاريخو جا ب جا كرديم ك مادربزرگم فوت شد 😩 خلاصه ما وايستاديمو بعد چن ما عروسى كرديم بعد ما عزادار بوديم خواستيم بريم كربلا اما مادرشوهرم اينا هيچ پولى بهمون ندادن مادرم پول كربلا رو دادو برامون تالار گرفت اونا فقط ى شام دادن موقع برگشتن ك اونم شاياشارو گرفتن برا خودشون ينى يك ريال خرج نكردن برامون الن عروسى پسر دايمه خيلى داييم اينا خرج ميكننو اينا حسودى نميكنما اما خب منم تازه عروس بودم منم دلم خيلى چيزا ميخواست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دلم گرفت ، به اینا فک نکن😑 ولی دیر نیس سعی کن حالتو بکنی اونا دیگه گذشته الان خوشی کن

مادر شوهرم خالمه ، ما رسم داريم داماد پنج تيكه از جهازو بخره ب ما گفت ما پول نداريم بعد از عروسى ما رفت برا خودش يخچال خريدنو ى پژو پارس خريدن 😩

خیلی ناراحت شدم بخاطر مادربزرگت😢 اما گلم پول کربلا رفتن شما رو خانواده همسرت بدن؟چرا؟

بجاى عروسى گرفتن ما رو ميخواستن بفرستن كربلا ، تو شهر ما اين چيزا رسمه ، خرج عروسى با خانواده داناده ، تازه مادر بزرگم رفته بود پيش مادرشوهرم گوشوارهاشو داده بود بهش ك من ممكنه بميرم اينا رو بده سر عروسى ب من

همه تو زندگیشون یه کمبودایی دارن به چیزای خوب زندگیت فکر کن

خدارو شكر شوهرم همش پشتم بود و هر چى ميخواستم ميخريد اما خب خريد عروسى و ى عروسى بزن برقصى موند رو دلم مادربزرگم ك تو بيمارستان هى ميگفت چى شد پس چرا عروسى نميكنى 

بجاى عروسى گرفتن ما رو ميخواستن بفرستن كربلا ، تو شهر ما اين چيزا رسمه ، خرج عروسى با خانواده داناده ...

الهی بگردم

خدا رحمت کنه مادربزرگتو عزیزم


اسمان فرصت پرواز بلندیست ولی...قصه این است چه اندازه کبوتر باشی....
این ک خرج نکنن و شاباشو بردارن مسخرس

ى مادربزرگم عمل قلب داشت مادر مادرمو مادرشوهرمم بيمارستان بسترى بود من خودم تنها ميرفتم خريد زنگ زدم خواهر شوهرم بياد ك نيومد كاش حداقل مادرشوهرم ميرفت بيمارستان پيش مادرش اما همينكارم نكرد پاشد رفت كربلا مادر بيچاره ى من خيلى استرس داشت

کلا بعضی ها دلشون نمیسوزه عزیزم،خانواده شوهرم بامن همینکاروکردن،تازه من میخواستم برم ماه عسل وفقط لباس عروس واتلیه داشته باشم اگه بدونی مادرشوهرم چه هاکه نکرد،حتی یه کفش برامن نخرید،پول ماه عسلم بهمون ندادن هیچی که هیچی،چقدم سرمون نقق زدن الکی ولی همش پیش خودم میگم من حرف نزدم احترام گذاشتم بزارعروسای دیگشون سرشون میارن،باورت نمیشه مادرشوهرم اینا مث همین که شما میگی رفتن ماشین خریدن، هزارتاکارکردن ولی تابه ما رسیدن ازنجوری

کلا بعضی ها دلشون نمیسوزه عزیزم،خانواده شوهرم بامن همینکاروکردن،تازه من میخواستم برم ماه عسل وفقط لب ...

مادرشوهر ما خاله ام بود 😩 از اين ناراحتم ك حتى نيومد بيمارستان پيش مادرش وايسته ك مامانم بتونه با من بياد خريد جهيزيه و لباس من خودم تنها ميرفتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792