شوهرمو اصلا دوست ندارم.حتی ازش نفرت هم دارم.ده سال پیش بدون هیچ علاقه ای و از سر اجبار زنش شدم.روز به روز دارم ازش متنفرتر میشم.اختلافات شدیدی بینمون هس .و تفاوتهای خیلی عمیق.امروز اومده میگه به قرآن من میرم زن میگیرم و جلو چشم تو میارم تو این خونه! میگه تو به من خوب نمیرسی! جالبه بدونید من شاغلم و ایشون بیکار و خونه نشین! میگه مثل زنهای دیگه به من و بچت نمیرسی این در صورتیه که من با اون همه حجم کاری سعی میکنم همیشه غذا رو خودم بپزم و هیچوقت آقا گشنه نمونده.خیلی سختمه تحمل این حجم از نفهمی و بی شعوری .متاسفانه یه دختر سه ساله هم دارم.بدجور به بن بست خوردم.از عواقب طلاق هم میترسم😔
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
ببخش که اینو میگم عزیزم همه چیز خوردن نیست خیلی چیزها هست که شریک زندگی به اونها نیازداره محبت مهمتر ...
عزیزم من آدم بسیار آروم و مهربونیم ولی جایی برا محبت نذاشته این آدم وقتی سلامتم با زهرمار جواب میده وقتی توی ده سال زندگی یه کلمه محبت امیز ازش نشنیدم وقتی به ابتدایی ترین وظایف مرد بودنشم عمل نمیکنه محبت من اینه که باهاش ساختم و دم برنیاوردم