بچه ها این خونواده ی شوهرمن وقتی اومدن خواستگاری گفتن مغازه ای که توش کارمیکنیم جنسش مال شوهرمنه و خونشونم دو طبقه بود که گفتن یه طبقش واسه شوهرمه. الان همه چی عوض شدش! باباش هرجا نشست گفت من خرجشونو میدم،مغازه ی خودمه! درحالیکه جنسای اون مغازه رو چکی میاوردن و چکام ب اسم شوهرم بود. حالام که مغازه ورشکست شده میخوان خونه ی مارو بفروشن بدن جای قرضا و ما بریم مستاجری! چطور وقتی سود داشت مال این بود الان مال پسرشه و فقط دودش تو چشم ما میره! کلافه شدم دیگه
هیچی مث ماسته خفه شده. جالبش میدونی کجاس؟ اینکه باباش رفته زن گرفته و شوهر منم تک بچست. میگم یعنی ما بریم مستاجری و اون خانم صاحب خونه زندگی پدرت؟؟!!!!! دیگه مخم نمیکشه