ببین دوستم برو تو کانال بهروز مقدادی عضو شو نکات خوبی واسه رفلاکس داره من بدردم خورد
دختر من رفلاکس داشت اما با دارو و یه سری کارها خیلی خوب شد من درک میکنم با تمام وجودم چقد سخته بچه رفلاکسی اگه خئاستی بهت میگم چکار کنی
اولاینکه اگه تهرانی حتما ببر پیش دکتر بهروز مقدادی یا برادرش بهنام تا ویزیت کنه و دارو بهت بده، بهد برو تو سایت بهروز و مقاله هاشو کامل بخون و دونه به دونه اجرا کن، یعنی مثلا بعد شیردهی جتما 20 مین عمودی نگهش دار، زیر تشکش یه بالشت بذار تا سرش بالاتر باشه و بر نگردخ تو دهنش، شیر کم و به دفعات بده، ح
خودت رزیم رهایت کن، همه اینها با دارو که دکتر بهت میده بچت را این رو به ان رو میکنه مطمئن باش حرفه ای هست بهروز
خدا نکنه دختر من رفلاکسی شه آخه شهر غریب دور از خانواده در نبود همسرم چ کنم
من که رسما کم اووردم,از لحاظ روحیه داغونم,پسرم پنج ماهشه,اندازه پنجاه سال پیرشدم,خواب که خدانکنه,وزنشم داره افتضاح میشه,
نمیدونم چشه,همش نق نقو زور زدن,دکتر رفلاکس خفیف وقولنج تشخیص داده,ولی الان بعدسه ماه با خوردن امپرازول ورانیتیدین هیچ شرایطمون تغییر نکرده,جدیدا شبا سه چهاربار بیدار میشه گریه میکنه باید راهش ببرم تا خابش ببره,دست تنها پکیدم,خدا خودت رحممم کن
تو گوگل بزن دکتر بهروز مقدادی اونجا لینک داره برا ت ل گ رام حتی مقاله هلس تو سایتشم هست بخون خیلی خوبه من که واقعا نتیجه گرفتم، البته من دخترم رانیتیدن خوب نبود تاثیری نداشت امپرازول رو هم قزصش را تف میکرد وقتی بردمش پیش دکتر مقدادی شربت خارحی مولتیلیوم داد که خیلی خوشمزه بود و خودش دهنشو باز میکرد که بش بدم که خدا بیامرزدش دیگه گیر نمیاد من چند ماه ویش تو تهران به زور یکی گیر آوردم شیراز که بعیده باشه، و همینطور شربت گاویسکون ، کلا باید تا نشستن بچه صبر کنی یعنی تا حدود هفت ماهگی اما رعایت این نکات خیلی کمک میکنه حتما بخون اگه هم سوالی داشتی ازم بپرس خوشحال میشم کمک کنم چون من خیلی زجر کشیدم تنها بودم و خودم مجبور بودم همه کار بکنم تا اون شرایط بر نگرده و دخترم اذیت نشه
[QUOTE=62351285]دخترشمام نااروم وگریه ای بود؟؟[/QUOTE
به شدت عزیزم، گریه میکرد مخصوصا شبها تا 3، تو رئز خیلی کم میخوابی و هی میپرید از خواب، و از همه مهمتر خیلی سکسکه میکر یعنی یکسره تو سکسکه بود و هر بار بالای 20 مین طول میکشید، من دخترم رفلاکسش پنهان بود، بالا نمیاورد ترش میمرد دهنش بد مزه بود اخم میکرد، خیلی روزهای بدی بود تنهایی، غربت، تنم میلرزه یادم میاد یه سره تو بغلم بود
