خلاصه بگم براتون...اوایل ازدواجم با خونواده شوهرم خوب بودیم باهم...ینی بیشتر من باهاشون خوب بودم تا اونا...ولی کم کم خیلی بینمون فاصله افتاد(ینی بین منه عروس و اونا)...طوری که کم میریم اونجا ، همچنین اونام کمتر اومدن...ینی من اصن دعوتشون نمی کردم ...مخصوصا اینکه حامگیم و زایمان بهونه خوبی بود....ولی این مادر شوهرم همش میخواد بیاد خونمون...به بهونه های مختلف...انگار یه جورایی میخواد بفهمونه که باید دعوتمون کنی!! وظیفته ازمون پذیرایی کنه!!!
آخه این زن ازون زرنگاس..یه مار حیله گره...
حالا منم وقتی زنگ میزنن و میگن میایم اونجا ، وقتی میرسن من اصلا تحویلشون نمیگیرم...خبییلی سر سنگین.....ولی مگه از رو میره؟ اصن حیا نداره بخدا...حالام زنگ زدن گفتن برا فوتبال میخوان بیان خونمون برا فوتبال...اینم بگه این زرنگ خانوم هم خیلی کم دعوتمون میکنه هم وقتی میریم خونش ، تا یه تایم خاصی میتونیم اونجا باشیم، از یه تایمی به بعد یه جورایی غیر مستقیم میخواد درمون کنه!! تازه اوایل یهو سرزده میومد بی شعور، الان باز یه زنگی میزنه قبلش...به نظرتون چیکار کنم روش کم شه!(البته نمیخوام خیلی زشت شه) کاش شرش از سرم کم بشه خیلی بدجنس و خودخواهه ، موش میدوونه تو زندگیمون و دخالت میکنه...ولی حریفش نمیشم اه...به نظرتون رفتار امشبم چطور باشه؟