اون شب ک اینطوری گفت من و برد از شب شروع کرد تا 2ساعت زد اخرش رفت حموم من نصف شب با بلیز شلوار بدون روسری دوییدم توی کوچه گوشی و برده بودم زنگ زدم ب بابام ج نداد.
زنگ زدم داداشم ج نداد...ب مامانممم بعد سه بار ج داد با داداشم اومدن دنبالمم..اونم چی زمستون.
توی سرماا..بردنم گذاشتنم توی یه اتاق سردد.
فردا صبح بارون میزد سیل بابام قبل بره سرکلر بیرونم کرد