ازدواج کردم تو شهر دیگه زندگی میکنم .اما خیلی وابسته خانوادم هستم .با شوهرم زیاد میا یم خونه پدرم....مامانم بیش از اندازه از شوهرم بدش میاد .بهش بی محلی میکنه درست ج سلام ش هم نمیده . باهاش حرف نمیزنه . مامانم همش اخمو هس جلو شوهرم . منم دوس ندارم تنها بیام با شوهرم میام خونه پدرم زیاد هم میمونیم .تا چند روز پیش به شوهرم گفت مامانم بدش میاد از کاری ک انجام دادی . شوهرم گذاشت رفت منم نبرد ناراحت شد .
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ببین وقتی شما میای دردو دل میکنی پیش مادرت از شوهرت بد میگی فردا تو میری اشتی میکنی اما مادرت نه تو بچشی از شوهرت کینه به دل میگیره فکر میکنه عامل ازار جگر گوششی باهاش بد میشه
عاقبتشم میشه این
شما هم اگر مادر شوهرت همین رفتارو بکنه ناراحت میشی دیگه
دختر همسایه ما همینکار رو میکنه که شما انجام میدی خداییش من که از خارج از ماجرا دارم میبینم میگم چقدر بیعقله شوهرش براش ارزش نداره که هی بی حرمتش میکنه شوهرشم چقدر خودش رو کوچیک میکنه
وابستگی خوب نیست چه از طرف زن چه از طرف مرد فقط باعث میشه زندگیت به هم بخوره
تاپیک آموزش خیاطی لباس کودک آموزش خیاطی 1 ای غم آی غصه .... بله با شمام با خود شخص شخیص شما..... چخههه چخههههه پیشششتته پیشششششته
کمی البته خیلی کم، مادر منم همینه.... با بچه هاش کمتر میخنده، البته فک کنم داداش کوچیک رو بیشتر از همه دوست داره، ولی با دوستاش در پارک خیلی میخنده. حس میکنم کمتر زنگ بزنم بهتره. ایام تعطیلات روزی دو دقیقه حرف میزنیم. اما روزهای کاری کمتر... خلاصه یه حس بدی هست.مامان من خودخواهه
خدای بزرگ همیشه دوستت دارم. به لطف قرآن و ذکر های جلاله و اسماالحسنی حالم بهتر میشود.