2777
2789
عنوان

ماجرای دخدر همسایه

534 بازدید | 41 پست

ما توی ی برج زندگی میکنیم. طبقه پنجم.

اسم دخترهمسایمون نرگس ه...

۱۹ سالشع.‌‌

پیارسال بهم میگف ک ب یکی از پسرای توی برج علاقه مند شدع ولی اون بداخلاقع و بیشتر مواقع از خونه بیرون نمیاد. و خلاصه هرروز برام از سامان میگفت ک چقدر دوسش داشت...

پارسال با یه زنجانی ازدواج کردن و سال بعد هم عروسیشونه.

من بعد ازدواجش ی شب با نامزدم قرار داشتیم بیرون.

این سامان رو تو حیاط دیدم.

وایسادم تو محوطه داخلی و باگوشیم حرف زدم ک پسره اومد سمتم.

گوشیو قطع کردم ک گفت: ببخشید خانم... باهاتون ی کاری داشتم.

گفتم بفرمایید

گفت راسته نرگس ازدواج کرده؟

گفتم اره‌.

هیچی نگفت‌.

سرشو تکون داد و رفت.

پریشب مامانش تنهایی اومد خونمون.

میگفت ک اره بابا... سامان خواسگارش بود ولی من بخاطر درس نرگس چیزی بهش نگفم...

خیلیییییی نامردیه ک نمیگن خواستگار ادم کیه! الان اگ نرگس بفهمه... مطمئنا دیوانه میشه طفلک..‌

از دیشب دارم میمیرم بخدا....

ب مامانشچیزی نگفتم ولی کلی لعنت فرستادم براش:(

اس ام ان

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دخدر=دختر😁،

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏
خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم ولی لازم بود بگی توی برج زندگی میکنین؟؟

ارزو جان برج مال ما نیست ک... ی واحدش مال ماس بعدشم باید مگفتم ک بدونین ۱۰ تا واحد نیستیم ک زود زود همو ببینیم ک دختره و پسره بگن عاشق همن

اس ام ان
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792