2777
2789
عنوان

بیاین از بی تجربگی ها و ناپختگی های اول ازدواج تون بگید

| مشاهده متن کامل بحث + 819 بازدید | 31 پست
من اوایل خونه مادرشوهرم بودم اتاق طبقه دوم  شوهرم صبح میرفت سرکار منم میخوابیدم تا ساعت یک بعد ...

😂😂😂😂😂حاضر و اماده 

  ی سری چیزا هستن که هر چی قدیمی تر بشن با ارزش تر میشن 💕 مثل دوستی 💓 مثل عشق خانوم جون و اقا جون 👑 ، یااااااا 

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

من با اینکه با مادر شوهرم خوبم .اما اوایل یه مهمان میومد خونشون مثل کوزت کار میکردم .به مهموناهم میخ ...

گمونم من و تو همزادیم

عین خودم بودی

چشمام که باز میشن میبینم یه فرشته سمت راستمه, یکی سمت چپم, یکی تو بطن وجودم و ...یکی دیگه هم اون بالا بالاها تو آسمون لابه لای ابرا که با چشمای قشنگش داره به من نگاه می‌کنه. خدایا من درست وسط بهشتتم... شکر

من اولاشم بگيد از تجربيات استفاده كنم

البته تو اين شش ماه اصلا يدونه هم ظرف نشستم

شايد يكي دوبار تو جمع كردن كمك كردم

شب نميمونم

بدون دعوت نميرم

با جاريمم صميمي نيستم

خدا مجدد منو لایق مادر شدن دونست میشه دعا کنید فسقلیم سالم باشه  مامان یه گل پسر خوشتیپ پنج ساله هستم🥰بچه دومم رو بخاطر مشکل دیسپلازی استخوانی دو سال قبل توی ۱۸ هفته از دست دادم قسمت نبود پسرکم بمونه برام دوستاي گلم ميشه دعا كنيد همسرم کارش خوب پیش بره و زودتر اسباب کشی کنیم  ♥️ کاش منم یه روزی تاپیک بزنم بگم بالاخره صاحب خونه ششدیم  

بی سیاست بودم 

با شوهرم دعوام میشد تو جمع همه عالم و ادم با خبر میشدن😒😒😒خیلی حرص میخورم از این کارم من از اونام ک از چیزی ناراحت شم سریع تغییر چهره میدم همه میپرسن چیشده بعد ب اونا میگفتم هیچی خوبم بعد با شوهرم سرد رفتار میکردم😒😒😒اه اه اه اصلا خیلی مسخره بودم واقعا یا از چیزی ناراحت میشدم نمیگفتم ب شوهرم هی میپرسید چته قیافه میگرفتم میگفتم هیچی عزیزم چمه مثلا انتظار داشتم اون علم و غیب داشته باشه بدونه من چمه😒هم اینکه زود قضاوت میکردم کافی بود با دوسش ح میزنه ی کلمه میشنیدم میکردمش دعوا بعد میدیدم واویلا اصلا موضوع چیز دیگه ای بوده .

ی صلوات برای رسیدن به حاجتم میفرستی مرسی❤️💐

عسل بانو منم دقيقا مثل خودت بودم ، اوايل دو روز درميون زنگ ميزدم بعضيروزا نميشد وحشي به من حمله ميكرد هان چرا نيستي نمياي زنگ نميزني تا سه ماه بعد عروسي ميترسيدم انگار از اونا مثلا ميگفت فلان جا بريم با اينكه حالم ازش بهم ميخورد مجبوري ميرفتم تا اينكه باسياست كنار اومدم تا عروسي تموم بشه و يه مدت هم گذشت الان ٥ساله كه زنگ نميزنم از عادت دراوردمش حساب كار دستش اومده ، اوايل

هر مناسبت كادو ميخريدم الان ٥ ساله💩ميدم بهش. انتقام تك تك روزايي كه حالمو بد كرده ازش گرفتم 

همیشه هم بخاطر اینکه بهش میگفتم برادر حرصم میگرفت همش به خاطر اسرار های مامانم بودش 🙄🙄😞😞😞

ولی نه ظرفاشونو شستم نه اشپزی کردم نه جارویی نه چیزی تلاصه نقش کوزت را ایفا نکردم 😆😆


  ی سری چیزا هستن که هر چی قدیمی تر بشن با ارزش تر میشن 💕 مثل دوستی 💓 مثل عشق خانوم جون و اقا جون 👑 ، یااااااا 
جواب بي احترامي و بي ادبي هاي خانواده شوهر و ندادم اونام گزاشتن به پاي نفهمي و بي ارزشيم 

آخ گفتی

چقد بهم توهین کردن و منم سکوت کردم

ولی الان دیگه نه

فهمیدن منم ادمم و قلب دارم و با دیوار فرق میکنم

چشمام که باز میشن میبینم یه فرشته سمت راستمه, یکی سمت چپم, یکی تو بطن وجودم و ...یکی دیگه هم اون بالا بالاها تو آسمون لابه لای ابرا که با چشمای قشنگش داره به من نگاه می‌کنه. خدایا من درست وسط بهشتتم... شکر
گمونم من و تو همزادیم عین خودم بودی

منم همه اشتاباهاتتو انجام میدادم استار    

من فکر میکنم چون بچه بودم و مادر بالا سرم نبود که خوبو بدو یادم بده  تا اینکه خودم  بزرگ و پخته شدم

بی بی چکم که منفی شد گفتم بیخیال دیگه پوستم کلفت شده ولی یه صدایی اروم میگه   دروغ بده  حتی به خودت          
گمونم من و تو همزادیم عین خودم بودی

آره   الان یه زره برای ظرف شستن یا سالاد کمکش میکنم .

👑حسبی الله 👑         ⭐️             🌟                ⭐️                    ⭐️لیلا که شدی میفهمی مجنون تمام قصه ها نامردن⭐️

من جاری ندارم ولی ی زن پسر عمو داره از هزار تا جاری بدتره با  اون خیلی صمیمی شده بودم باعث شد خیلی فضولی کنه تو زندگیم اینایی ک میگم مال دوران نامزدیو ایناس الان عقدم خیلی بهترم .ی بارم اولین روزی ک رفتم خونشون خواسم پاشم کمک کنم همسرم گف بشین😒😒

ی صلوات برای رسیدن به حاجتم میفرستی مرسی❤️💐
عسل بانو منم دقيقا مثل خودت بودم ، اوايل دو روز درميون زنگ ميزدم بعضيروزا نميشد وحشي به من حمله ميكر ...

دمت گرم

منم اون اوایل مجبوری هر جا میگفتن میرفتم

اصلا به دل خودم نگاه نمیکردم

تا اینکه یه بار سر یه اتفاقی یه جا نرفتم

ای نمیدونی مادر شوهرم چه ابروریزی کرد

برام تعین تکلیف میکرد که باید فلان جا و بهمان جا بیای

خجالتم نمیکشید

حالا منم از لجش درست همون جاهایی که تاکید کرد رو نمیرم تا بسوووزه

چشمام که باز میشن میبینم یه فرشته سمت راستمه, یکی سمت چپم, یکی تو بطن وجودم و ...یکی دیگه هم اون بالا بالاها تو آسمون لابه لای ابرا که با چشمای قشنگش داره به من نگاه می‌کنه. خدایا من درست وسط بهشتتم... شکر
آخ گفتی چقد بهم توهین کردن و منم سکوت کردم ولی الان دیگه نه فهمیدن منم ادمم و قلب دارم و با دیوار ...

من خيلي دير به خودم اومدم  خيلي دير انقد دير كه بدترين بي احترامي هارو بهم كردن .... تا اينكه زدم به سيم اخر و به كل از زندگيم پاكشون كردم الان چهار سال هست نميبينمشون ديگه هم نميتونم ببينمشون هيچ وقت 😑

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792