رفته بودیم خونه خواهر شوهر،شوهرش یه بسته کادو داد گفت ببرید واسه مادر زنم ،
که میشه مادرشوهر من
مام بسته رو گرفتیم اومدیم چون اون روز خیلی خسته بودم و خونه هم کاملا بهم ریخته بود من دیگه اون بسته رو فراموش کردم و بگم تو این چند روز در حال تمیز کردن خونه بودم،تا اینکه دیشب مادر شوهر زنگ زد گفت امانتی منو بیارید آغا ما کل خونه رو زیر و رو کردیم نیس که نیس 😢😢😢😢
حالا وحشتناکش اینجاست که دامادش زنگ زده میگه تو بسته سکه بوده 😨😨😨😭😭😭😭
ای خدداااااااا چه خاکی بسرم بریزم